آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۰ بهمن ۱۴۰۳

    Running

    ˈrʌnɪŋ ˈrʌnɪŋ

    گذشته‌ی ساده:

    ran

    شکل سوم:

    run

    سوم‌شخص مفرد:

    runs

    معنی running | جمله با running

    adjective C2

    مداوم، پشت‌سرهم، مدام، آزگار

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    She has missed her bus three mornings running.

    او سه‌ صبح پشت‌سرهم اتوبوس را از دست داد.

    He's been late to work for three days running.

    او سه روز مدام دیر به سر کار رسید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    three years running

    سه سال آزگار

    adjective

    بی‌وقفه، هم‌زمان، جاری

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    a running commentary

    تفسیر بدون وقفه

    There was a running discussion among the experts regarding climate change solutions.

    بین کارشناسان در مورد راه‌حل‌های تغییرات آب‌وهوا بحث‌وگفتگویی جاری بود.

    adjective

    دویدنی (انجام کاری در هنگام دویدن)

    He did a running jump.

    او پرشی دویدنی انجام داد.

    She performed a running flip during her gymnastics routine.

    او هنگام تمرین روزانه‌ی ژیمناستیک خود پشتک دویدنی زد.

    adjective

    دو (مناسب برای دونده‌ها)

    She bought a new pair of running shoes for the marathon.

    او برای ماراتن یک جفت کفش دوی نو خرید.

    The running track was perfectly maintained for the athletes.

    مسیر دو کاملاً برای ورزشکاران حفظ شد.

    noun uncountable A2

    دویدن

    Running is a great way to stay healthy.

    دویدن، راه فوق‌العاده‌ای برای سلامت ماندن است.

    His favorite hobby is running long distances on weekends.

    سرگرمی موردعلاقه‌ی او، دویدن مسیرهای طولانی در آخرهفته‌ها است.

    noun uncountable C2

    رسیدگی (به کاری)، مدیریت (کاری)

    The running of the organization requires careful planning and dedication.

    مدیریت سازمان نیاز به برنامه‌ریزی دقیق و فداکاری دارد.

    He is responsible for the running of the center's activities.

    وی مسئول رسیدگی به فعالیت‌های مرکز است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد running

    1. adjective continuous, flowing, operating
      Synonyms:
      active working going moving alive dynamic constant in operation functioning operative in action executing producing smooth easy fluent effortless uninterrupted unceasing incessant perpetual proceeding unbroken cursive together live in succession
      Antonyms:
      discontinuous intermittent occasional broken
    1. adverb continually
      Synonyms:
      continuously successively consecutively uninterruptedly together night and day unintermittedly
      Antonyms:
      occasionally intermittently broken
    1. noun management of organization
      Synonyms:
      control handling management operation organization direction leadership regulation supervision coordination administration maintenance performance conduct functioning care charge oversight intendance superintendency working

    Idioms

    in (or out) of the running

    در (یا حذف شده از) مسابقه، دارای (یا فاقد) شانس برد

    لغات هم‌خانواده running

    • noun
      run, rerun, runner, running, overrun
    • adjective
      running, runny
    • verb - transitive
      run, outrun, overrun, rerun
    • adverb
      running

    سوال‌های رایج running

    گذشته‌ی ساده running چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده running در زبان انگلیسی ran است.

    شکل سوم running چی میشه؟

    شکل سوم running در زبان انگلیسی run است.

    سوم‌شخص مفرد running چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد running در زبان انگلیسی runs است.

    ارجاع به لغت running

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «running» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/running

    لغات نزدیک running

    • - runner's high
    • - runner-up
    • - running
    • - running around in circles
    • - running battle
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.