مداوم، پشتسرهم، مدام، آزگار
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
She has missed her bus three mornings running.
او سه صبح پشتسرهم اتوبوس را از دست داد.
He's been late to work for three days running.
او سه روز مدام دیر به سر کار رسید.
three years running
سه سال آزگار
بیوقفه، همزمان، جاری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a running commentary
تفسیر بدون وقفه
There was a running discussion among the experts regarding climate change solutions.
بین کارشناسان در مورد راهحلهای تغییرات آبوهوا بحثوگفتگویی جاری بود.
دویدنی (انجام کاری در هنگام دویدن)
He did a running jump.
او پرشی دویدنی انجام داد.
She performed a running flip during her gymnastics routine.
او هنگام تمرین روزانهی ژیمناستیک خود پشتک دویدنی زد.
دو (مناسب برای دوندهها)
She bought a new pair of running shoes for the marathon.
او برای ماراتن یک جفت کفش دوی نو خرید.
The running track was perfectly maintained for the athletes.
مسیر دو کاملاً برای ورزشکاران حفظ شد.
دویدن
Running is a great way to stay healthy.
دویدن، راه فوقالعادهای برای سلامت ماندن است.
His favorite hobby is running long distances on weekends.
سرگرمی موردعلاقهی او، دویدن مسیرهای طولانی در آخرهفتهها است.
رسیدگی (به کاری)، مدیریت (کاری)
The running of the organization requires careful planning and dedication.
مدیریت سازمان نیاز به برنامهریزی دقیق و فداکاری دارد.
He is responsible for the running of the center's activities.
وی مسئول رسیدگی به فعالیتهای مرکز است.
در (یا حذف شده از) مسابقه، دارای (یا فاقد) شانس برد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «running» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/running