شکل جمع:
oversightsکوتاهی، سهلانگاری، سهو، از نظر افتادگی، غفلت، خطا، اشتباه، عدمتوجه، بیتوجهی
errors due to oversight
اشتباهات ناشی از بیتوجهی
The oversight in the contract led to costly repercussions.
اشتباه در قرارداد منجر به عواقب پرهزینهای شد.
نظارت، سرپرستی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The oversight of the construction was entrusted to her.
امر نظارت بر ساختمان به عهدهی او گذاشته شده بود.
The committee's oversight of the budget prevented unnecessary expenditures.
نظارت کمیته بر بودجه از هزینههای غیرضروری جلوگیری کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «oversight» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/oversight