امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Oversight

ˈoʊvərsaɪt ˈəʊvəsaɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    oversights

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
کوتاهی، سهل‌انگاری، سهو، از نظر افتادگی، غفلت، خطا، اشتباه، عدم‌توجه، بی‌توجهی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- errors due to oversight
- اشتباهات ناشی از بی‌توجهی
- The oversight in the contract led to costly repercussions.
- اشتباه در قرارداد منجر به عواقب پرهزینه‌ای شد.
noun uncountable
نظارت، سرپرستی
- The oversight of the construction was entrusted to her.
- امر نظارت بر ساختمان به عهده‌ی او گذاشته شده بود.
- The committee's oversight of the budget prevented unnecessary expenditures.
- نظارت کمیته بر بودجه از هزینه‌های غیرضروری جلوگیری کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد oversight

  1. noun failure, omission
    Synonyms: blank, blunder, carelessness, chasm, default, delinquency, dereliction, disregard, error, fault, inattention, lapse, laxity, miscue, mistake, neglect, overlook, overlooking, preterition, pretermission, skip, slip, slipup
    Antonyms: attention, care, recollection, remembrance, success
  2. noun care, supervision
    Synonyms: administration, aegis, charge, check, control, custody, direction, guard, guardianship, handling, inspection, intendance, keep, keeping, maintenance, management, superintendence, surveillance, tutelage
    Antonyms: ignorance, neglect

لغات هم‌خانواده oversight

ارجاع به لغت oversight

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «oversight» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/oversight

لغات نزدیک oversight

پیشنهاد بهبود معانی