فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Recollection

ˌrekəˈlekʃn ˌrekəˈlekʃn

شکل جمع:

recollections

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C2

تجدید خاطره، تفکر، به‌خاطر آوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

if my recollection is right ...

اگر درست به‌دلیل داشته باشیم ...

recollections of youth

خاطرات جوانی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد recollection

  1. noun the power of retaining and recalling past experience
    Synonyms:
    memory recall remembrance reminiscence
  1. noun an act or instance of remembering
    Synonyms:
    memory recall remembrance reminiscence retrospection memoir anamnesis
  1. adjective
    Synonyms:
    reminiscent
  1. verb
    Synonyms:
    remember recollect review contemplate meditate

ارجاع به لغت recollection

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «recollection» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/recollection

لغات نزدیک recollection

پیشنهاد بهبود معانی