با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Recollection

ˌrekəˈlekʃn ˌrekəˈlekʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    recollections

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun C2
    تجدید خاطره، تفکر، به‌خاطر آوردن
    • - if my recollection is right ...
    • - اگر درست به‌دلیل داشته باشیم ...
    • - recollections of youth
    • - خاطرات جوانی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد recollection

  1. noun The power of retaining and recalling past experience
    Synonyms: memory, recall, remembrance, reminiscence
  2. noun An act or instance of remembering
    Synonyms: remembrance, reminiscence, memory, recall, anamnesis, retrospection, memoir
  3. adjective
    Synonyms: reminiscent
  4. verb
    Synonyms: contemplate, meditate, recollect, remember, review

ارجاع به لغت recollection

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «recollection» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/recollection

لغات نزدیک recollection

پیشنهاد بهبود معانی