حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خاطره، یادداشت، یادبود، یادآوری، نشانه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The reminiscence of those events saddened her.
یادآوری آن حوادث او را افسرده کرد.
Reminiscences of his trip to Alaska form a part of this story.
بخشی از این داستان شرح مسافرت او به آلاسکا است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «reminiscence» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reminiscence