فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Reminisce

ˌreməˈnɪs ˌreməˈnɪs

گذشته‌ی ساده:

reminisced

شکل سوم:

reminisced

سوم‌شخص مفرد:

reminisces

وجه وصفی حال:

reminiscing

معنی و نمونه‌جمله

verb - intransitive

یادآوری کردن، به‌خاطر آوردن، یاد کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Morteza and I often reminisce (together) about the days of our youth.

مرتضی و من اغلب درباره‌ی روزهای جوانی با هم حرف می‌زنیم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reminisce

  1. verb go over in one’s memory
    Synonyms:
    remember recall recollect remind retain think back review bethink mind cite call up look back muse over retrospect revive hark back live in the past
    Antonyms:
    forget repress

ارجاع به لغت reminisce

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reminisce» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reminisce

لغات نزدیک reminisce

پیشنهاد بهبود معانی