آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Repress

    rɪˈpres rɪˈpres

    گذشته‌ی ساده:

    repressed

    شکل سوم:

    repressed

    سوم‌شخص مفرد:

    represses

    وجه وصفی حال:

    repressing

    توضیحات:

    شکل نوشتاری دیگر این لغت در معنای آخر: re-press

    معنی repress | جمله با repress

    verb - transitive

    جلوی چیزی را گرفتن، فروخوردن، سرکوب کردن (احساسات و عواطف و امیال و عطسه و خنده و غیره)

    The audience could not repress their tears.

    حضار نمی‌توانستند جلوی اشک خود را بگیرند.

    to repress one's laughter

    جلوی خنده‌ی خود را گرفتن

    verb - transitive

    سرکوب کردن، فرونشاندن، فروخواباندن (شورش و غیره) (به‌ویژه با استفاده از زور)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    The government deployed police officers to repress the protest and prevent it from escalating.

    حکومت مأموران پلیس را برای سرکوب اعتراض و جلوگیری از تشدید آن مستقر کرد.

    Hitler used his power to repress any form of opposition.

    هیتلر از قدرتش برای سرکوب هر گونه مخالفت استفاده کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He was sent to repress the tumult.

    او را فرستادند که غائله را بخواباند.

    verb - transitive

    زیست‌شناسی (ژنتیک) سرکوب کردن، ناکار کردن، غیرفعال کردن (ژن)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی زیست‌شناسی

    مشاهده

    The drug is designed to repress the production of certain enzymes in the body.

    این دارو برای سرکوب تولید آنزیم‌های خاص در بدن طراحی شده است.

    The goal of the study is to understand how certain factors can repress the activity of specific genes.

    هدف این مطالعه درک این موضوع است که چگونه عوامل خاصی می‌توانند فعالیت ژن‌های خاص را غیرفعال کنند.

    verb - transitive

    انگلیسی آمریکایی دوباره چاپ کردن

    The author decided to re-press his first book after receiving feedback from readers.

    نویسنده پس از دریافت بازخورد از خوانندگان تصمیم گرفت نخستین کتاب خود را دوباره چاپ کند.

    The publisher had to re-press the bestselling novel.

    ناشر مجبور شد رمان پرفروش را دوباره چاپ کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد repress

    1. verb keep back, hold in
      Synonyms:
      control check restrain inhibit hold back suppress subdue master overcome stifle quell curb keep in check silence muffle smother hold in crush kill collect bottle compose subjugate squelch quash rein swallow cool hinder tie up black out simmer down shush cork chasten gridlock jam up keep in keep under wraps throw cold water on lock overpower
      Antonyms:
      allow permit let go

    سوال‌های رایج repress

    گذشته‌ی ساده repress چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده repress در زبان انگلیسی repressed است.

    شکل سوم repress چی میشه؟

    شکل سوم repress در زبان انگلیسی repressed است.

    وجه وصفی حال repress چی میشه؟

    وجه وصفی حال repress در زبان انگلیسی repressing است.

    سوم‌شخص مفرد repress چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد repress در زبان انگلیسی represses است.

    ارجاع به لغت repress

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «repress» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/repress

    لغات نزدیک repress

    • - representative
    • - representer
    • - repress
    • - repressed
    • - repression
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Noah no-brainer halve open-minded once only ostentatious orally open to deuce constipation the bereaved bereaved initiate Swiss ball تملق عازم غبطه غبطه خوردن طرفه العین طلیعه تنبک طویله طویل ظنین عجوزه عروج علاج بفرمایید عمامه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.