گذشتهی ساده:
repressedشکل سوم:
repressedسومشخص مفرد:
repressesوجه وصفی حال:
repressingشکل نوشتاری دیگر این لغت در معنای آخر: re-press
جلوی چیزی را گرفتن، فروخوردن، سرکوب کردن (احساسات و عواطف و امیال و عطسه و خنده و غیره)
The audience could not repress their tears.
حضار نمیتوانستند جلوی اشک خود را بگیرند.
to repress one's laughter
جلوی خندهی خود را گرفتن
سرکوب کردن، فرونشاندن، فروخواباندن (شورش و غیره) (بهویژه با استفاده از زور)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The government deployed police officers to repress the protest and prevent it from escalating.
حکومت مأموران پلیس را برای سرکوب اعتراض و جلوگیری از تشدید آن مستقر کرد.
Hitler used his power to repress any form of opposition.
هیتلر از قدرتش برای سرکوب هر گونه مخالفت استفاده کرد.
He was sent to repress the tumult.
او را فرستادند که غائله را بخواباند.
زیستشناسی (ژنتیک) سرکوب کردن، ناکار کردن، غیرفعال کردن (ژن)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی زیستشناسی
The drug is designed to repress the production of certain enzymes in the body.
این دارو برای سرکوب تولید آنزیمهای خاص در بدن طراحی شده است.
The goal of the study is to understand how certain factors can repress the activity of specific genes.
هدف این مطالعه درک این موضوع است که چگونه عوامل خاصی میتوانند فعالیت ژنهای خاص را غیرفعال کنند.
انگلیسی آمریکایی دوباره چاپ کردن
The author decided to re-press his first book after receiving feedback from readers.
نویسنده پس از دریافت بازخورد از خوانندگان تصمیم گرفت نخستین کتاب خود را دوباره چاپ کند.
The publisher had to re-press the bestselling novel.
ناشر مجبور شد رمان پرفروش را دوباره چاپ کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «repress» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/repress