با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Smother

ˈsmʌðər ˈsmʌðə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    smothered
  • شکل سوم:

    smothered
  • سوم‌شخص مفرد:

    smothers
  • وجه وصفی حال:

    smothering

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
خفه کردن، در دل نگاه داشتن، خفه شدن، خاموش کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- She smothered the child with a pillow.
- بچه را با یک متکا خفه کرد.
- to smother a fire
- آتش را خفه کردن
- Little flowers are smothered by weeds.
- علف‌های هرزه گل‌های کوچک را خفه می‌کنند.
- Small windowless rooms tend to smother me.
- اتاق‌های کوچک و بی‌پنجره دل مرا می‌گیرند.
- A record snow is smothering the valley.
- برفی بی‌سابقه دره را پوشانده است.
- gingerbread smothered with whipped cream
- نان شیرینی زنجبیل‌دار که روی آن خامه‌ی پفکی قرار دارد
- Belgian units smothered by the Germans
- یگان‌های بلژیکی که توسط آلمان‌ها منکوب شده بودند
- Our team smothered them.
- تیم ما آن‌ها را شکست فاحش داد.
- to smother a yawn
- جلو دهان دره‌ی خود را گرفتن
- All criticism was smothered by the government.
- دولت هرگونه انتقادی را سرکوب می‌کرد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد smother

  1. verb extinguish; cover, hide
    Synonyms: asphyxiate, choke, collect, compose, conceal, control, cool, cork, douse, envelop, heap, hush up, inundate, keep back, kill, muffle, overwhelm, quash, quell, quench, rein, repress, restrain, shower, shroud, simmer down, snuff, squelch, stamp out, stifle, strangle, suffocate, suppress, surround, throttle
    Antonyms: light, start, uncover

ارجاع به لغت smother

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «smother» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/smother

لغات نزدیک smother

پیشنهاد بهبود معانی