امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Restrain

rɪˈstreɪn rɪˈstreɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    restrained
  • شکل سوم:

    restrained
  • سوم‌شخص مفرد:

    restrains
  • وجه وصفی حال:

    restraining

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1
جلوگیری کردن از، نگه‌داشتن، مهار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- He used to restrain his followers from acts of violence.
- او پیروان خود را از اعمال خشونت‌آمیز بازمی‌داشت.
- I could not restrain my laughter.
- نتوانستم از خنده خودداری کنم.
- try to restrain your anger!
- بکوش تا جلو خشم خود را بگیری!
- I was close to shouting in protest, but I restrained myself.
- نزدیک بود که از سر اعتراض فریاد بزنم؛ ولی خویشتن‌داری کردم.
- The parliament's job was to restrain the government.
- کار پارلمان این بود که دولت را مهار کند.
- a law for restraining the power of banks to raise interest rates
- قانونی برای محدود کردن قدرت بانکها در بالا بردن نرخ بهره
- He went mad and had to be restrained around the clock.
- دچار جنون گردید و لازم شد که بیست و چهار ساعته او را تحت قید و بند قرار بدهند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد restrain

  1. verb keep under control; hold back
    Synonyms:
    arrest bind bottle up box up bridle chain check choke back circumscribe confine constrain contain control cool cork crack down curb curtail debar delimit detain deter direct fetter gag govern guide hamper handicap harness hem in hinder hogtie hold impound imprison inhibit jail keep keep down keep in line kill limit lock up manacle muzzle pinion prevent proscribe pull back repress restrict sit on stay subdue suppress tie down tie up
    Antonyms:
    free liberate release

لغات هم‌خانواده restrain

  • verb - transitive
    restrain

ارجاع به لغت restrain

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «restrain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/restrain

لغات نزدیک restrain

پیشنهاد بهبود معانی