آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Muzzle

ˈmʌzl ˈmʌzl

شکل جمع:

muzzles

معنی muzzle | جمله با muzzle

noun verb - transitive

پوزه، پوزه‌بند، دهان‌بند، دهنه، سرلوله هفت‌تیر یا تفنگ، پوزه‌بندزدن، مانع فعالیت شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

the government's muzzle on the press

جلوگیری دولت از آزادی مطبوعات

The dictator imprisoned opponents and muzzled the newspapers.

دیکتاتور مخالفان را به زندان افکند و جراید را محدود کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The smoke coming out of the muzzles of their cannons.

دودی که از دهانه‌ی لوله‌ی توپ‌های آن‌ها خارج می‌شد.

They have been asked to muzzle their vicious dog.

از آن‌ها خواسته شده که سگ هار خود را پوزه‌بند بزنند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد muzzle

  1. noun covering for control

سوال‌های رایج muzzle

شکل جمع muzzle چی میشه؟

شکل جمع muzzle در زبان انگلیسی muzzles است.

ارجاع به لغت muzzle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «muzzle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/muzzle

لغات نزدیک muzzle

پیشنهاد بهبود معانی