گذشتهی ساده:
wrappedشکل سوم:
wrappedسومشخص مفرد:
wrapsوجه وصفی حال:
wrappingشکل جمع:
wrapsپیچیدن، حلقه کردن، پوشانیدن، لفافهدار کردن، پنهان کردن، بستهبندی کردن، قنداق کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
My sister wrapped her arms around the baby.
خواهرم بازوان خود را دور کودک حلقه کرد.
I wrapped the shawl around my neck.
شالگردن را دور گردنم پیچیدم.
Wrap this thread around your finger.
این نخ را دور انگشتت بپیچ.
a town wrapped in fog
شهری که مه آن را فراگرفته بود
The box was wrapped in a plastic sheet.
جعبه با ورقهی پلاستیکی پوشانده شده بود.
They are so wrapped up in their children that they have stopped socializing.
آنقدر سرگرم بچههای خود هستند که دیگر با کسی معاشرت نمیکنند.
پتو، ملحفه، لفاف
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
paper wraps for Christmas gifts
لفاف کاغذی برای (بستهبندی) هدایای کریسمس
The plan was kept under wraps until after the elections.
نقشه را تا بعد از انتخابات مخفی نگاه داشتند.
کاری را به پایان رساندن، فیصله دادن، رتق و فتق کردن
لباس گرم پوشیدن، خود را پوشاندن، خود را گرم نگه داشتن، لباس گرم تن کسی کردن، گرم نگه داشتن، پوشاندن
تمام کردن، فیصله دادن (کار و غیره)، جوش دادن (معامله)
در چیزی پوشانده شدن
be wrapped up in something (or somebody)
1- دستاندرکار، سهیم در کاری 2- (کاملاً) سرگرم چیز یا شخصی شدن
سری، پنهانی، نهان
wrap somebody up in cotton wool
(انگلیس - عامیانه) لوس بار آوردن
(معمولاً بهصورت امر) آرام بودن، خفه شدن، سکوت کردن
(کاملاً) مجذوب، تمام هم و غم (کسی متوجه چیزی بودن)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wrap» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wrap