فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Wrap

ræp ræp

گذشته‌ی ساده:

wrapped

شکل سوم:

wrapped

سوم‌شخص مفرد:

wraps

وجه وصفی حال:

wrapping

شکل جمع:

wraps

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive B1

پیچیدن، حلقه کردن، پوشانیدن، لفافه‌دار کردن، پنهان کردن، بسته‌بندی کردن، قنداق کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

My sister wrapped her arms around the baby.

خواهرم بازوان خود را دور کودک حلقه کرد.

I wrapped the shawl around my neck.

شال‌گردن را دور گردنم پیچیدم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Wrap this thread around your finger.

این نخ را دور انگشتت بپیچ.

a town wrapped in fog

شهری که مه آن را فراگرفته بود

The box was wrapped in a plastic sheet.

جعبه با ورقه‌ی پلاستیکی پوشانده شده بود.

They are so wrapped up in their children that they have stopped socializing.

آن‌قدر سرگرم بچه‌های خود هستند که دیگر با کسی معاشرت نمی‌کنند.

noun countable

پتو، ملحفه، لفاف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

paper wraps for Christmas gifts

لفاف کاغذی برای (بسته‌بندی) هدایای کریسمس

The plan was kept under wraps until after the elections.

نقشه را تا بعد از انتخابات مخفی نگاه‌ داشتند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wrap

  1. noun clothing that is worn over for warmth
    Synonyms:
    coat jacket cloak cape shawl cover blanket mantle stole fur
  1. verb surround with a covering
    Synonyms:
    cover hide protect enclose envelop clothe mask shelter veil drape shroud encase swathe bandage enfold invest cloak bind muffle absorb package pack bundle immerse swaddle sheathe encircle wind fold bundle up gift-wrap twine roll up camouflage
    Antonyms:
    unwrap uncover

Phrasal verbs

wrap something up

کاری را به پایان رساندن، فیصله دادن، رتق و فتق کردن

wrap up

لباس گرم پوشیدن، خود را پوشاندن، خود را گرم نگه داشتن، لباس گرم تن کسی کردن، گرم نگه داشتن، پوشاندن

تمام کردن، فیصله دادن (کار و غیره)، جوش دادن (معامله)

Collocations

be wrapped in something

در چیزی پوشانده شدن

Idioms

be wrapped up in something (or somebody)

1- دست‌اندرکار، سهیم در کاری 2- (کاملاً) سرگرم چیز یا شخصی شدن

under wraps

سری، پنهانی، نهان

wrap somebody up in cotton wool

(انگلیس - عامیانه) لوس بار آوردن

wrap it up

(معمولاً به‌صورت امر) آرام بودن، خفه شدن، سکوت کردن

wrapped up in

(کاملاً) مجذوب، تمام هم و غم (کسی متوجه چیزی بودن)

ارجاع به لغت wrap

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wrap» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wrap

لغات نزدیک wrap

پیشنهاد بهبود معانی