گذشتهی ساده:
wrappedشکل سوم:
wrappedسومشخص مفرد:
wrapsوجه وصفی حال:
wrappingشکل جمع:
wrapsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کاری را به پایان رساندن، فیصله دادن، رتق و فتق کردن
لباس گرم پوشیدن، خود را پوشاندن، خود را گرم نگه داشتن، لباس گرم تن کسی کردن، گرم نگه داشتن، پوشاندن
تمام کردن، فیصله دادن (کار و غیره)، جوش دادن (معامله)
در چیزی پوشانده شدن
be wrapped up in something (or somebody)
1- دستاندرکار، سهیم در کاری 2- (کاملاً) سرگرم چیز یا شخصی شدن
سری، پنهانی، نهان
wrap somebody up in cotton wool
(انگلیس - عامیانه) لوس بار آوردن
(معمولاً بهصورت امر) آرام بودن، خفه شدن، سکوت کردن
(کاملاً) مجذوب، تمام هم و غم (کسی متوجه چیزی بودن)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wrap» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wrap