آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۲ آبان ۱۴۰۴

    Wrap

    ræp ræp

    گذشته‌ی ساده:

    wrapped

    شکل سوم:

    wrapped

    سوم‌شخص مفرد:

    wraps

    وجه وصفی حال:

    wrapping

    شکل جمع:

    wraps

    معنی wrap | جمله با wrap

    verb - transitive B1

    بسته‌بندی کردن، پیچیدن، پوشاندن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    The box was wrapped in a plastic sheet.

    جعبه با ورقه‌ی پلاستیکی پوشانده شده بود.

    We need to wrap the leftovers in plastic so they don’t dry out.

    باید باقی‌مانده‌ی غذا را در پلاستیک بپیچیم تا خشک نشود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a town wrapped in fog

    شهری که مه آن را فراگرفته بود

    verb - transitive B2

    پیچیدن، پوشاندن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    My sister wrapped her arms around the baby.

    خواهرم بازوان خود را دور کودک حلقه کرد.

    I wrapped the shawl around my neck.

    شال‌گردن را دور گردنم پیچیدم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Wrap this thread around your finger.

    این نخ را دور انگشتت بپیچ.

    They are so wrapped up in their children that they have stopped socializing.

    آن‌قدر سرگرم بچه‌های خود هستند که دیگر با کسی معاشرت نمی‌کنند.

    noun countable

    غذا و آشپزی ساندویچ رپ، لقمه

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

    مشاهده

    The restaurant serves breakfast wraps with eggs, cheese, and bacon.

    رستوران، لقمه‌های صبحانه‌ای با تخم‌مرغ، پنیر و بیکن سرو می‌کند.

    I ordered a chicken wrap with lettuce, tomato, and garlic sauce for lunch.

    برای ناهار، ساندویچ رپ مرغ با کاهو، گوجه‌فرنگی و سس سیر سفارش دادم.

    noun uncountable

    لفاف، پوشش، بسته‌بندی

    She used aluminum wrap to cover the leftovers after dinner.

    بعداز شام برای پوشاندن باقی‌مانده‌ی غذا از لفاف آلومینیومی استفاده کرد.

    I bought some colorful gift wrap for my friend’s birthday present.

    برای هدیه‌ی تولد دوستم مقداری کاغذ کادوی رنگارنگ خریدم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    paper wrap for Christmas gifts

    لفاف کاغذی برای (بسته‌بندی) هدایای کریسمس

    The plan was kept under wraps until after the elections.

    نقشه را تا بعد از انتخابات مخفی نگاه‌ داشتند.

    noun countable

    بسته‌ی کوچک، پاکت کوچک (برای مواد مخدر)

    The officer placed the seized wraps on the table as evidence.

    افسر بسته‌های توقیف‌شده را به‌عنوان مدرک روی میز گذاشت.

    He was arrested with three wraps of heroin in his wallet.

    او با سه بسته‌ی کوچک هروئین در کیف پولش دستگیر شد.

    noun countable

    پوشاک شنل، روپوش، شال

    She tied a floral wrap around her waist before going for a swim.

    پیش‌از رفتن به شنا، پارچه‌ای گل‌دار را دور کمرش بست.

    The elegant silk wrap matched perfectly with her evening dress.

    شنل ابریشمی شیک او کاملاً با لباس شبش هماهنگ بود.

    adjective

    پوشاک چپ‌وراستی

    She chose a navy-blue wrap blouse for the formal dinner.

    او برای شام رسمی، بلوز چپ‌وراستی سورمه‌ای انتخاب کرد.

    She looked stunning in a red wrap dress.

    او در لباس چپ‌وراستی قرمز فوق‌العاده به نظر می‌رسید.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد wrap

    1. noun clothing that is worn over for warmth
      Synonyms:
      coat jacket cloak cape shawl cover blanket mantle stole fur
    1. verb surround with a covering
      Synonyms:
      cover hide protect enclose envelop clothe mask shelter veil drape shroud encase swathe bandage enfold invest cloak bind muffle absorb package pack bundle immerse swaddle sheathe encircle wind fold bundle up gift-wrap twine roll up camouflage
      Antonyms:
      unwrap uncover

    Phrasal verbs

    wrap something up

    کاری را به پایان رساندن، فیصله دادن، رتق و فتق کردن

    wrap up

    لباس گرم پوشیدن، خود را پوشاندن، خود را گرم نگه داشتن، لباس گرم تن کسی کردن، گرم نگه داشتن، پوشاندن

    تمام کردن، فیصله دادن (کار و غیره)، جوش دادن (معامله)

    Collocations

    be wrapped in something

    در چیزی پوشانده شدن

    Idioms

    be wrapped up in something (or somebody)

    1- دست‌اندرکار، سهیم در کاری 2- (کاملاً) سرگرم چیز یا شخصی شدن

    under wraps

    سری، پنهانی، نهان

    wrap somebody up in cotton wool

    (انگلیس - عامیانه) لوس بار آوردن

    wrap it up

    (معمولاً به‌صورت امر) آرام بودن، خفه شدن، سکوت کردن

    wrapped up in

    (کاملاً) مجذوب، تمام هم و غم (کسی متوجه چیزی بودن)

    سوال‌های رایج wrap

    گذشته‌ی ساده wrap چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده wrap در زبان انگلیسی wrapped است.

    شکل سوم wrap چی میشه؟

    شکل سوم wrap در زبان انگلیسی wrapped است.

    شکل جمع wrap چی میشه؟

    شکل جمع wrap در زبان انگلیسی wraps است.

    وجه وصفی حال wrap چی میشه؟

    وجه وصفی حال wrap در زبان انگلیسی wrapping است.

    سوم‌شخص مفرد wrap چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد wrap در زبان انگلیسی wraps است.

    ارجاع به لغت wrap

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «wrap» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wrap

    لغات نزدیک wrap

    • - wrangle
    • - wrangler
    • - wrap
    • - wrap it up
    • - wrap somebody up in cotton wool
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.