گذشتهی ساده:
wrappedشکل سوم:
wrappedسومشخص مفرد:
wrapsوجه وصفی حال:
wrappingشکل جمع:
wrapsبستهبندی کردن، پیچیدن، پوشاندن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کاربردی متوسط
The box was wrapped in a plastic sheet.
جعبه با ورقهی پلاستیکی پوشانده شده بود.
We need to wrap the leftovers in plastic so they don’t dry out.
باید باقیماندهی غذا را در پلاستیک بپیچیم تا خشک نشود.
a town wrapped in fog
شهری که مه آن را فراگرفته بود
پیچیدن، پوشاندن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
My sister wrapped her arms around the baby.
خواهرم بازوان خود را دور کودک حلقه کرد.
I wrapped the shawl around my neck.
شالگردن را دور گردنم پیچیدم.
Wrap this thread around your finger.
این نخ را دور انگشتت بپیچ.
They are so wrapped up in their children that they have stopped socializing.
آنقدر سرگرم بچههای خود هستند که دیگر با کسی معاشرت نمیکنند.
غذا و آشپزی ساندویچ رپ، لقمه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
The restaurant serves breakfast wraps with eggs, cheese, and bacon.
رستوران، لقمههای صبحانهای با تخممرغ، پنیر و بیکن سرو میکند.
I ordered a chicken wrap with lettuce, tomato, and garlic sauce for lunch.
برای ناهار، ساندویچ رپ مرغ با کاهو، گوجهفرنگی و سس سیر سفارش دادم.
لفاف، پوشش، بستهبندی
She used aluminum wrap to cover the leftovers after dinner.
بعداز شام برای پوشاندن باقیماندهی غذا از لفاف آلومینیومی استفاده کرد.
I bought some colorful gift wrap for my friend’s birthday present.
برای هدیهی تولد دوستم مقداری کاغذ کادوی رنگارنگ خریدم.
paper wrap for Christmas gifts
لفاف کاغذی برای (بستهبندی) هدایای کریسمس
The plan was kept under wraps until after the elections.
نقشه را تا بعد از انتخابات مخفی نگاه داشتند.
بستهی کوچک، پاکت کوچک (برای مواد مخدر)
The officer placed the seized wraps on the table as evidence.
افسر بستههای توقیفشده را بهعنوان مدرک روی میز گذاشت.
He was arrested with three wraps of heroin in his wallet.
او با سه بستهی کوچک هروئین در کیف پولش دستگیر شد.
پوشاک شنل، روپوش، شال
She tied a floral wrap around her waist before going for a swim.
پیشاز رفتن به شنا، پارچهای گلدار را دور کمرش بست.
The elegant silk wrap matched perfectly with her evening dress.
شنل ابریشمی شیک او کاملاً با لباس شبش هماهنگ بود.
پوشاک چپوراستی
She chose a navy-blue wrap blouse for the formal dinner.
او برای شام رسمی، بلوز چپوراستی سورمهای انتخاب کرد.
She looked stunning in a red wrap dress.
او در لباس چپوراستی قرمز فوقالعاده به نظر میرسید.
کاری را به پایان رساندن، فیصله دادن، رتق و فتق کردن
لباس گرم پوشیدن، خود را پوشاندن، خود را گرم نگه داشتن، لباس گرم تن کسی کردن، گرم نگه داشتن، پوشاندن
تمام کردن، فیصله دادن (کار و غیره)، جوش دادن (معامله)
در چیزی پوشانده شدن
be wrapped up in something (or somebody)
1- دستاندرکار، سهیم در کاری 2- (کاملاً) سرگرم چیز یا شخصی شدن
سری، پنهانی، نهان
wrap somebody up in cotton wool
(انگلیس - عامیانه) لوس بار آوردن
(معمولاً بهصورت امر) آرام بودن، خفه شدن، سکوت کردن
(کاملاً) مجذوب، تمام هم و غم (کسی متوجه چیزی بودن)
گذشتهی ساده wrap در زبان انگلیسی wrapped است.
شکل سوم wrap در زبان انگلیسی wrapped است.
شکل جمع wrap در زبان انگلیسی wraps است.
وجه وصفی حال wrap در زبان انگلیسی wrapping است.
سومشخص مفرد wrap در زبان انگلیسی wraps است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wrap» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wrap