گذشتهی ساده:
furredشکل سوم:
furredسومشخص مفرد:
fursوجه وصفی حال:
furringشکل جمع:
fursشکل نوشتاری دیگر این لغت در معنای آخر: fur up
جانورشناسی خز، مو، کرک
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
Homa's fur coat is brown.
پالتوی خز هما قهوهای رنگ است.
Some mice have short, soft fur.
برخی موشها موی کوتاه و نرم دارند.
Her jacket was edged with black fur.
حاشیهی کت او از خز سیاه بود.
the silken fur of my cat
موی ابریشم مانند گربهی من
They wore furred and bejewelled robes.
آنان رداهای آذینشده با خز و جواهر بر تن کرده بودند.
The puppies were covered with a white, curly fur.
تولهسگها با موی سپید و فرفری پوشیده شده بودند.
جرم (در لولههای آب، کتری و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The plumber removed the stubborn fur from the water pipes.
لولهکش جرمهای سرسخت لولههای آب را جدا کرد.
The kettle had a thick layer of fur that needed to be cleaned.
کتری یک لایه جرم ضخیم داشت که باید تمیز میشد.
بار (زبان)
The fur of tongue
بار زبان
The dentist recommended a thorough cleaning to remove the fur on his tongue.
دندانپزشک یک پاکسازی کامل را برای از بین بردن بار روی زبانش پیشنهاد داد.
انگلیسی بریتانیایی جرم گرفتن
If left untreated, the kettle will fur quickly.
درصورت عدمرسیدگی، کتری بهسرعت جرم میگیرد.
The water pipes fur after being neglected for years.
لولههای آب پساز سالها بیتوجهی، جرم گرفتهاند.
انگلیسی بریتانیایی (رگ) مسدود شدن، گرفتن
His arteries began to fur after years of unhealthy eating.
رگهای خونی او پساز سالها تغذیهی ناسالم شروع به مسدود شدن کردند.
Smoking can cause your arteries to fur up quickly.
سیگار کشیدن میتواند باعث مسدود شدن سریع عروق شما شود.
(عامیانه) 1- دودستگی ایجاد کردن، دوبههمزنی کردن، فتنه کردن 2- به نتایج درخشان رسیدن (بهسرعت)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fur» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fur