آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۹ خرداد ۱۴۰۳

    Fur

    fɜːr fɜː

    گذشته‌ی ساده:

    furred

    شکل سوم:

    furred

    سوم‌شخص مفرد:

    furs

    وجه وصفی حال:

    furring

    شکل جمع:

    furs

    توضیحات:

    شکل نوشتاری دیگر این لغت در معنای آخر: fur up

    معنی fur | جمله با fur

    noun countable uncountable B1

    جانورشناسی خز، مو، کرک

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده

    Homa's fur coat is brown.

    پالتوی خز هما قهوه‌ای رنگ است.

    Some mice have short, soft fur.

    برخی موش‌ها موی کوتاه و نرم دارند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Her jacket was edged with black fur.

    حاشیه‌ی کت او از خز سیاه بود.

    the silken fur of my cat

    موی ابریشم مانند گربه‌ی من

    They wore furred and bejewelled robes.

    آنان رداهای آذین‌شده با خز و جواهر بر تن کرده بودند.

    The puppies were covered with a white, curly fur.

    توله‌سگ‌ها با موی سپید و فرفری پوشیده شده بودند.

    noun uncountable

    جرم (در لوله‌های آب، کتری و غیره)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    The plumber removed the stubborn fur from the water pipes.

    لوله‌کش جرم‌های سرسخت لوله‌های آب را جدا کرد.

    The kettle had a thick layer of fur that needed to be cleaned.

    کتری یک لایه جرم ضخیم داشت که باید تمیز می‌شد.

    noun uncountable

    بار (زبان)

    The fur of tongue

    بار زبان

    The dentist recommended a thorough cleaning to remove the fur on his tongue.

    دندانپزشک یک پاکسازی کامل را برای از بین بردن بار روی زبانش پیشنهاد داد.

    verb - intransitive

    انگلیسی بریتانیایی جرم گرفتن

    If left untreated, the kettle will fur quickly.

    درصورت عدم‌رسیدگی، کتری به‌سرعت جرم می‌گیرد.

    The water pipes fur after being neglected for years.

    لوله‌های آب پس‌از سال‌ها بی‌توجهی، جرم گرفته‌اند.

    verb - intransitive verb - transitive

    انگلیسی بریتانیایی (رگ) مسدود شدن، گرفتن

    His arteries began to fur after years of unhealthy eating.

    رگ‌های خونی او پس‌از سال‌ها تغذیه‌ی ناسالم شروع به مسدود شدن کردند.

    Smoking can cause your arteries to fur up quickly.

    سیگار کشیدن می‌تواند باعث مسدود شدن سریع عروق شما شود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد fur

    1. noun hair on animals
      Synonyms:
      hair coat skin hide wool down fuzz fluff pelt pelage pile lint jacket brush

    Idioms

    make the fur fly

    (عامیانه) 1- دودستگی ایجاد کردن، دوبه‌هم‌زنی کردن، فتنه کردن 2- به نتایج درخشان رسیدن (به‌سرعت)

    سوال‌های رایج fur

    گذشته‌ی ساده fur چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده fur در زبان انگلیسی furred است.

    شکل سوم fur چی میشه؟

    شکل سوم fur در زبان انگلیسی furred است.

    شکل جمع fur چی میشه؟

    شکل جمع fur در زبان انگلیسی furs است.

    وجه وصفی حال fur چی میشه؟

    وجه وصفی حال fur در زبان انگلیسی furring است.

    سوم‌شخص مفرد fur چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد fur در زبان انگلیسی furs است.

    ارجاع به لغت fur

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «fur» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fur

    لغات نزدیک fur

    • - funny farm
    • - funny money
    • - fur
    • - fur seal
    • - furan
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.