با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Fur

fɜːr fɜː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    furs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adverb B1
    خز، جامه خزدار، پوستین، خزدار کردن، خز دوختن به، باردار شدن (زبان)
    • - The puppies were covered with a white, curly fur.
    • - توله‌سگ‌ها با موی سپید و فرفری پوشیده شده بودند.
    • - Some mice have short, soft fur.
    • - برخی موش‌ها موی کوتاه و نرم دارند.
    • - the silken fur of my cat
    • - موی ابریشم مانند گربه‌ی من
    • - Homa's fur coat is brown.
    • - پالتوی خز هما قهوه‌ای رنگ است.
    • - Her jacket was edged with black fur.
    • - حاشیه‌ی کت او از خز سیاه بود.
    • - a furred tongue
    • - زبان باردار
    • - They wore furred and bejewelled robes.
    • - آنان رداهای آذین‌شده با خز و جواهر بر تن کرده بودند.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد fur

  1. noun hair on animals
    Synonyms: brush, coat, down, fluff, fuzz, hide, jacket, lint, pelage, pelt, pile, skin, wool

Idioms

  • make the fur fly

    (عامیانه) 1- دودستگی ایجاد کردن، دوبه‌هم‌زنی کردن، فتنه کردن 2- به نتایج درخشان رسیدن (به‌سرعت)

ارجاع به لغت fur

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fur» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fur

لغات نزدیک fur

پیشنهاد بهبود معانی