گذشتهی ساده:
skinnedشکل سوم:
skinnedسومشخص مفرد:
skinsوجه وصفی حال:
skinningشکل جمع:
skinsپوست، پوسته، چرم، جلد
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
a wineskin
مشک شراب
If you leave the paint can open, a skin will form on it.
اگر قوطی رنگ را باز بگذاری، رویه میبندد.
As the soup cooled, a fatty skin formed on it.
آبگوشت که سرد شد، لایهای چرب روی آن تشکیل گردید.
The human skin is composed of different layers.
پوست انسان از چند لایه تشکیل شده است.
the metal skin of an aircraft
پوستهی فلزی هواپیما
the skin of an electric wire
روکش سیم برق
the skin of a tree
پوست درخت
banana skin
پوست موز
orange skin
پوست پرتقال
pig skin
پوست خوک
It takes twenty skins to make an overcoat.
برای درست کردن یک پالتو بیست تخته پوست لازم است.
skin lotion
کرم پوست
skin color
رنگ پوست
skin disease
بیماریهای پوستی
It is not the color of skin that is important, it is personality.
رنگ پوست مهم نیست، شخصیت مهم است.
پوست کندن، لخت کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Ali Akbar skinned the deer.
علیاکبر پوست آهو را کند.
The newspapers skinned him alive.
روزنامهها زندهزنده پوست او را کندند.
The child fell down and skinned his knee.
کودک افتاد و پوست زانویش ورآمد.
He skinned off his overcoat.
پالتو خود را کند.
He skinned the insulation from the wire.
او روکش سیم را کند.
to skin potatoes
پوست کندن سیبزمینی
با پوست پوشاندن
برهنه، لختی
a skin magazine
مجلهی عکسهای لختی
be no skin off one's back (or nose)
(عامیانه) عین خیال کسی نبودن، اصلاً به کسی آسیب نرساندن
با چنگ و دندان، با هزار ضرب و زور، با هزار بدبختی، با دشواری بسیار، بهسختی، (برنده یا کامیاب) با برتری ناچیز، با امتیاز کم
(عامیانه) کسی را آزردن یا خشمگین کردن، کلافه کردن
پوست کلفت (یا پوست نازک) بودن، دیررنج (یا زودرنج) بودن
(عامیانه) جان از مهلکه به در بردن، از خطر جستن، خود را نجات دادن
(عامیانه) 1- سخت مورد سرزنش یا انتقاد قرار دادن 2- سخت تنبیه کردن 3- سخت شکست دادن 4- زندهزنده پوست کسی را کندن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «skin» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/skin