گذشتهی ساده:
skinnedشکل سوم:
skinnedسومشخص مفرد:
skinsوجه وصفی حال:
skinningشکل جمع:
skinsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
be no skin off one's back (or nose)
(عامیانه) عین خیال کسی نبودن، اصلاً به کسی آسیب نرساندن
با چنگ و دندان، با هزار ضرب و زور، با هزار بدبختی، با دشواری بسیار، بهسختی، (برنده یا کامیاب) با برتری ناچیز، با امتیاز کم
(عامیانه) کسی را آزردن یا خشمگین کردن، کلافه کردن
پوست کلفت (یا پوست نازک) بودن، دیررنج (یا زودرنج) بودن
(عامیانه) جان از مهلکه به در بردن، از خطر جستن، خود را نجات دادن
(عامیانه) 1- سخت مورد سرزنش یا انتقاد قرار دادن 2- سخت تنبیه کردن 3- سخت شکست دادن 4- زندهزنده پوست کسی را کندن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «skin» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/skin