گذشتهی ساده:
surfacedشکل سوم:
surfacedسومشخص مفرد:
surfacesوجه وصفی حال:
surfacingشکل جمع:
surfacesرویه، سطح، ظاهر، بیرون، نما، وجه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
On the surface their friendship is strong.
ظاهراً دوستی آنها مستحکم است.
surface forces
نیروهای زمینی دریایی
Surface mail is cheaper than airmail.
پست زمینی دریایی از پست هوایی ارزانتر است.
The surface of the earth is uneven.
سطح زمین ناهموار است.
surface vessels
ناوهای روآبی
surface friendship
دوستی ظاهری
a surface mine
معدن سطحی
the smooth surface of the table
سطح صیقلی میز
a spherical surface
سطح کروی
water surface
سطح آب
a plane surface
سطح صاف
The surface of the society seems calm.
ظاهر جامعه آرام بهنظر میرسد.
the octagonal surfaces of diamond
وجوه هشت ضلعی الماس
تسطیح کردن، روکش کردن، (با چیزی) پوشاندن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The wall is surfaced with stone.
روکار دیوار سنگی است.
to surface a road
جاده را (مثلاً با آسفالت) روکش کردن
The towers are surfaced with steel plates.
برجها را با ورقهای پولاد پوشاندهاند.
آب دادن
The well surfaces more than 3000 gallons of water a minute.
این چاه هردقیقه بیش از 3000 گالن آب بیرون میدهد.
بالا آمدن، رو آمدن
Gradually the truth surfaced.
کمکم واقعیت هویدا شد.
The submarine surfaced.
زیردریایی رو آمد.
ظاهراً، تا آنجا که بهنظر میرسد
به بخش کوچکی پرداختن، بهطور سطحی بررسی کردن، بهصورت اجمالی بررسی کردن، ناخنک زدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «surface» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/surface