دوباره به سطح (آب و غیره) آمدن، (دوباره) روآمدن، (مجازی) دوباره هویدا شدن، دوباره ظاهر شدن
The submarine resurfaced.
زیردریایی روی آب آمد.
Old economic problems resurfaced.
مسائل اقتصادی پیشین دوباره پدیدار شد.
روکش تازه کردن، دوباره روکاری کردن، لایهی جدید افزودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This asphalt needs to be resurfaced.
این آسفالت نیاز به روکش تازه دارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «resurface» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/resurface