گذشتهی ساده:
peeledشکل سوم:
peeledسومشخص مفرد:
peelsوجه وصفی حال:
peelingشکل جمع:
peelsپوست گرفتن، پوست کندن، کندن، جدا کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
She peeled an apple for me.
او سیبی را برایم پوست گرفت.
This machine peels shrimp automatically.
این ماشین بهطور خودکار پوست میگو را جدا میکند.
to peel off a banana
پوست موز را کندن
پوست انداختن، پوستهپوسته شدن، آفتابسوخته شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The sunburned skin on my shoulders started to peel after a few days.
پوست آفتابسوختهی روی شانههایم بعداز چند روز شروع به پوست انداختن کرد.
Don't worry if your skin peels slightly, it's just part of the healing process.
اگر پوست شما کمی پوستهپوسته شده است، نگران نباشید؛ این تنها بخشی از روند بهبودی است.
پوست (میوه و سبزیجات)
Don't throw your banana peel in the street!
پوست موز را در خیابان نینداز!
What shall you do with the peel?
با پوست میوه میخواهید چهکار کنید؟
ور آمدن، کنده شدن، جدا شدن
The old paint was peeling.
رنگ قدیمی داشت ور میآمد.
peel the label off the canned food.
برچسب قوطی کنسرو غذا را بکنید.
لباس در آوردن، رخت کندن
It was so hot that we had to peel off our shirts.
آنقدر هوا گرم بود که مجبور شدیم پیراهنهای خود را بکنیم.
She quickly peeled off her jacket before entering the warm room.
قبلاز ورود به اتاق گرم بهسرعت ژاکتش را در آورد.
جدا شدن (از گروه یا تشکیلات)
The rebel decided to peel away from the rest of the group and forge his own path.
فرد یاغی تصمیم گرفت از بقیهی گروه جدا شود و مسیر خود را بسازد.
As soon as the fire alarm went off, everyone started to panic and peel away from each other.
بهمحض اینکه زنگ آتشنشانی به صدا درآمد، همه شروع به وحشت کردند و از یکدیگر جدا شدند.
1- کندن 2- ور آمدن 3- (هوانوردی: ناگهان از گروه هواپیماهای هم پرواز جدا شدن) جدا پرواز شدن، جدا پریدن 4- (عامیانه) رفتن، عازم شدن، راهی شدن 5- (عامیانه) به سوی دیگر رفتن، دگر سوی شدن
(امریکا - عامیانه) اتومبیل را به سرعت به حرکت در آوردن
واژه "peel" در زبان انگلیسی به معنای پوست کندن یا لایهبرداری است و به طور خاص به عمل جدا کردن پوست از میوهها و سبزیجات اشاره دارد. این واژه به صورت اسم و فعل مورد استفاده قرار میگیرد و در زمینههای مختلفی به کار میرود. در ادامه به بررسی معانی و کاربردهای مختلف "peel" میپردازیم.
معانی و کاربردها
1. به عنوان فعل:
- پوست کندن: اصلیترین معنی "peel" به عنوان فعل، پوست کندن میوهها یا سبزیجات است. به عنوان مثال، وقتی میگوییم "peel an apple" یعنی "سیب را پوست بکنید".
- لایهبرداری: به معنای برداشتن لایهای از سطح یک شیء نیز استفاده میشود. برای مثال، در صنایع ساختمانی ممکن است از "peel" برای اشاره به لایهبرداری رنگ یا مواد دیگر از دیوارها استفاده شود.
2. به عنوان اسم:
- پوست: به معنای پوست یا لایهای که از میوه یا سبزیجات جدا میشود. به عنوان مثال، "the peel of an orange" به معنای "پوست پرتقال" است.
- لایهبرداری: در برخی زمینهها، مانند زیبایی و پوست، "peel" به درمانهایی اشاره دارد که در آن لایههای مرده پوست را حذف میکنند تا پوست تازه و جوانتر نمایان شود.
نکات جالب
- تاثیرات بر بهداشت و سلامتی: پوست برخی میوهها و سبزیجات دارای ویتامینها و مواد مغذی مهمی است. مثلاً پوست سیب حاوی فیبر و آنتیاکسیدانهاست. بنابراین، پوست کندن ممکن است باعث از دست رفتن برخی از این خواص شود.
- روشهای پوست کندن: در آشپزی، روشهای مختلفی برای پوست کندن وجود دارد. برخی افراد از چاقو استفاده میکنند، در حالی که دیگران ممکن است از پوستکنهای مخصوص استفاده کنند که کار را آسانتر میکند.
- استفادههای غیر غذایی: در صنایع مختلف، پوست میوهها و سبزیجات میتواند به عنوان منبعی برای تولید مواد اولیه مانند روغنها، عطرها و حتی داروها مورد استفاده قرار گیرد.
- آموزش و یادگیری: واژه "peel" میتواند در آموزشهای علمی نیز به کار رود، به ویژه در زمینههای زیستشناسی و شیمی، جایی که لایهبرداری و جداسازی مواد مختلف مورد بحث قرار میگیرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «peel» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/peel