گذشتهی ساده:
paredشکل سوم:
paredسومشخص مفرد:
paresوجه وصفی حال:
paringسرشاخه چیدن، قسمتهای زائد چیزی را چیدن، تراشیدن، چیدن، کاستن، پوست کندن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
My mother was paring apples.
مادرم داشت سیب پوست میکند.
to pare one's nails
ناخنهای خود را گرفتن
to pare a horse's hoof
سم اسب را تراشیدن
She pared off the rough surface with a sharp knife.
آن سطح زبر را با یک چاقوی تیز صاف کرد (تراشید).
You must pare down the costs still further!
باید باز هم هزینهها را کاهش بدهید!
Spending on health care has been pared to the bone.
بودجهی مراقبتهای بهداشتی را به بیشترین مقدار کاهش دادهاند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pare» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pare