امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cut Down

ˈkətˈdaʊn ˈkʌt.daʊn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    cut down
  • شکل سوم:

    cut down
  • سوم‌شخص مفرد:

    cuts down
  • وجه وصفی حال:

    cutting down

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb verb - intransitive
کم کردن، کاهش دادن، تقلیل دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- We should cut down on our use of plastic bags.
- ما باید استفاده از کیسه‌های پلاستیکی را کاهش دهیم.
- I need to cut down on my caffeine intake.
- من باید مصرف کافئینم را کم کنم.
phrasal verb verb - transitive B2
به زمین انداختن، نقش بر زمین کردن، قطع کردن
- We need to cut down this dead tree.
- باید این درخت مرده را بیندازیم.
- The lumberjack had to cut down several trees to clear a path through the forest.
- چوب‌بر مجبور شد چندین درخت را قطع کند تا مسیری را از میان جنگل باز کند.
verb - transitive
کشتن، به خاک‌وخون افکندن
- The sniper cut down the enemy soldiers.
- تک‌تیرانداز سربازان دشمن را کشت.
- The car accident cut down the pedestrian.
- تصادف خودرو عابر پیاده را از پا درآورد.
verb - transitive
تعمیر کردن، بازسازی کردن
- The homeowner chose to cut down the bulky furniture in the bedroom to create more space.
- صاحب‌خانه تصمیم گرفت برای ایجاد فضای بیشتر، مبلمان بزرگ اتاق‌خواب را تعمیر کند.
- To update the kitchen, they are planning to cut down on the cabinets.
- برای جدید کردن آشپزخانه، آن‌ها قصد دارند کابینت‌ها را بازسازی کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cut down

  1. transitive verb fell
    Synonyms: dispatch, hew, kill, level, lop, massacre, mow, mow down, raze, slaughter, slay
    Antonyms: plant
  2. intransitive verb Bring down by cutting

ارجاع به لغت cut down

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cut down» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cut-down

لغات نزدیک cut down

پیشنهاد بهبود معانی