آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Dispatch

    dɪˈspætʃ dɪˈspætʃ

    گذشته‌ی ساده:

    dispatched

    شکل سوم:

    dispatched

    سوم‌شخص مفرد:

    dispatches

    وجه وصفی حال:

    dispatching

    شکل جمع:

    dispatches

    توضیحات:

    همچنین می‌توان از despatch به‌ جای dispatch استفاده کرد.

    معنی dispatch | جمله با dispatch

    noun verb - transitive

    گسیل، گسیل داشتن، گسیل کردن، اعزام داشتن، روانه کردن، فرستادن، مخابره کردن، ارسال، انجام سریع، کشتن، شتاب، پیغام

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده
    noun verb - transitive

    اعزام کردن، اعزام، توزیع امکانات

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    The troops were dispatched to the front.

    قشون به جبهه گسیل شد.

    He dispatched an urgent letter to his superiors.

    او نامه‌ای فوری برای رؤسای خود فرستاد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He dispatched the bear with a blow to the head.

    خرس را با یک ضربه به سرش نابود کرد.

    He was anxious to dispatch the matter at hand and get on to other business.

    او بی‌تاب بود که موضوع فعلی را خاتمه دهد، به کارهای دیگر بپردازد.

    He dispatched the shish-kebab without pause.

    او چلوکباب را بدون معطلی بالا داد.

    the dispatch of fresh forces to the front

    گسیل نیروهای تازه‌نفس به جبهه

    the dispatch of freight trains from Ghom

    فرستادن قطارهای باری از قم

    Pari performed her duties with dispatch and charm.

    پری وظایف خود را با سرعت و ظرافت انجام داد.

    He sent the war dispatch directly to the commander-in-chief.

    گزارش جنگ را مستقیماً برای سرفرمانده فرستاد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد dispatch

    1. noun speed in carrying out action
      Synonyms:
      speediness quickness rapidity haste hurry expedition promptness promptitude swiftness alacrity celerity expeditiousness hustle precipitateness rustle
      Antonyms:
      slowing retention
    1. noun communication
      Synonyms:
      news message letter report story item instruction bulletin account piece missive communiqué document
    1. verb hurry, send fast
      Synonyms:
      speed hasten express forward send fast transmit ship accelerate route issue remit dismiss hand-carry consign quicken run with walk through railroad address run with ball
      Antonyms:
      keep retain hold hold back prohibit
    1. verb finish; consume
      Synonyms:
      consume eat up finish perform conclude dispose of expedite settle devour polish off scarf down discharge lay low
    1. verb kill
      Synonyms:
      murder execute eliminate destroy finish slay butcher finish off put away take out put end to bump off assassinate slaughter

    Collocations

    dispatch-box

    (انگلیس) صندوقی فلزی که نامه‌های رسمی و مهم را در آن حمل می‌کنند، جعبه‌ی گزارش‌ها

    dispatch-rider

    (انگلیس - ارتش) پیام‌رسان (معمولاً سوار موتورسیکلت)

    with dispatch

    با سرعت و مهارت، با تندی و کاردانی

    سوال‌های رایج dispatch

    گذشته‌ی ساده dispatch چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده dispatch در زبان انگلیسی dispatched است.

    شکل سوم dispatch چی میشه؟

    شکل سوم dispatch در زبان انگلیسی dispatched است.

    شکل جمع dispatch چی میشه؟

    شکل جمع dispatch در زبان انگلیسی dispatches است.

    وجه وصفی حال dispatch چی میشه؟

    وجه وصفی حال dispatch در زبان انگلیسی dispatching است.

    سوم‌شخص مفرد dispatch چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد dispatch در زبان انگلیسی dispatches است.

    ارجاع به لغت dispatch

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «dispatch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dispatch

    لغات نزدیک dispatch

    • - dispart
    • - dispassionate
    • - dispatch
    • - dispatch-box
    • - dispatch-rider
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    k keep your eyes peeled knack hindi concern hibernal high and mighty hilarious the outset reach out genuine interest genuine polluter intentionality belonging کشکول کوشک ساعد تهدیدآمیز تحکم تحکیم لحاف محفل ماسک معمول مطبوع مطبوعات مجزا محال محجر
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.