گذشتهی ساده:
dispatchedشکل سوم:
dispatchedسومشخص مفرد:
dispatchesوجه وصفی حال:
dispatchingشکل جمع:
dispatchesهمچنین میتوان از despatch به جای dispatch استفاده کرد.
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(انگلیس) صندوقی فلزی که نامههای رسمی و مهم را در آن حمل میکنند، جعبهی گزارشها
(انگلیس - ارتش) پیامرسان (معمولاً سوار موتورسیکلت)
با سرعت و مهارت، با تندی و کاردانی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dispatch» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dispatch