شکل جمع:
itemsفقره، (در جمع) اقلام، رقم، تکه، قطعه خبری، بخش، موضوع، مطلب، مورد، سؤال (در پرسشنامهی آماری)، نمونه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
The police examined several items of clothing.
پلیس چندین قلم لباس را بررسی کرد.
each item in the bill
هر یک از اقلام صورتحساب
Some of the items in this list have been repeated.
برخی از اقلام این فهرست تکراری هستند.
bread, meat, and other food items
نان و گوشت و سایر چیزهای خوراکی
an important item in our export
یک قلم عمده از صادرات ما
a fast-selling item
کالای پرفروش
We are marketing a large number of items.
ما فراوردههای زیادی را به بازار میآوریم.
We sell only a few items for cash.
فقط محصولات معدودی را نقد میفروشیم.
a separate item of income
یک فقره درآمد جداگانه
a bright new item on Broadway
یک نمایش درخشان و تازه در برادوی
The main item of the show was a program of native dances.
رقصهای بومی بخش عمده برنامه را تشکیل میداد.
several news items
چندین خبر (موضوع خبری)
an item of great importance
موضوع بسیار مهم
the next item to be considered ...
مطلب دیگری که باید مورد ملاحظه قرار گیرد...
He added another item to the agenda.
او موضوع دیگری را به دستور جلسه افزود.
(در جلو هر یک از اقلام یا بخش های یک فهرست نوشته می شود) همچنین
حساب کردن، محاسبه کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «item» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/item