با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Information

ˌɪnfərˈmeɪʃn ˌɪnfəˈmeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

مخفف این لغت در حالت عامیانه info است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable A2
اطلاعات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- the latest information (received) from the battle front
- آخرین اطلاعات رسیده از جبهه‌ی جنگ
- Please provide me with more information about the upcoming event.
- لطفاً اطلاعات بیشتری درمورد رویداد آتی به من بدهید.
noun uncountable
دانش (که از تحقیق یا مطالعه یا آموزش به دست می‌آید)
- Our information about the nature of matter is insufficient.
- دانش ما نسبت به ماهیت ماده کافی نیست.
- The library is a valuable resource for those seeking information on a wide range of topics.
- کتابخانه منبع ارزشمندی برای کسانی است که به‌دنبال آگاهی درمورد طیف وسیعی از موضوعات هستند.
noun uncountable
داده‌ها
- The system stores all the information about our customers' purchases.
- این سیستم تمام داده‌های مربوط به خرید مشتریان ما را ذخیره می‌کند.
- The company's financial information is confidential.
- داده‌های مالی شرکت محرمانه است.
noun uncountable
اطلاع، آگاهی
- For your information, the project deadline has been extended.
- برای اطلاع شما، مهلت پروژه تمدید شده است.
- For your information, I sent you an email with all the necessary details.
- برای آگاهی شما یک ایمیل با تمام مشخصات لازم برای شما ارسال کردم.
noun uncountable
خبرچینی
- The police prioritized the information.
- پلیس خبرچینی را در اولویت قرار داد.
- The police rely on information.
- پلیس به خبرچینی متکی است.
noun uncountable
حقوق اتهام
- The assistant attorney reviewed the information.
- دستیار وکیل اتهام را بررسی کرد.
- The defense attorney requested access to the information.
- وکیل مدافع خواستار دسترسی به اتهام شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد information

  1. noun facts, news
    Synonyms: advice, ammo, break, chapter and verse, clue, confidence, counsel, cue, data, dirt, dope, dossier, earful, enlightenment, erudition, illumination, info, inside story, instruction, intelligence, knowledge, leak, learning, lore, lowdown, material, message, network, notice, notification, orientation, propaganda, report, science, scoop, score, tidings, tip, what’s what, whole story, wisdom, word
    Antonyms: ignorance

لغات هم‌خانواده information

ارجاع به لغت information

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «information» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/information

لغات نزدیک information

پیشنهاد بهبود معانی