Informative

    ɪnˈfɔːrmət̬ɪv ɪnˈfɔːmətɪv
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more informative

    • صفت عالی:

      most informative

    معنی و نمونه‌جمله

    adjective C1
    حاوی اطلاعات مفید، آموزنده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - an informative lecture
    - سخنرانی آموزنده
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد informative

    1. adjective educational
      Synonyms: advisory, chatty, communicative, descriptive, edifying, educative, elucidative, enlightening, explanatory, forthcoming, gossipy, illuminating, informational, instructional, instructive, newsy, revealing, revelatory, significant
      Antonyms: unilluminating, unimportant, uninformative, useless

    لغات هم‌خانواده informative

    ارجاع به لغت informative

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «informative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/informative

    لغات نزدیک informative

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند