با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Communicative

kəˈmjuːnəkət̬ɪv kəˈmjuːnəkət̬ɪv kəˈmjuːnəkətɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
خوش‌برخورد، اجتماعی، خوش‌مشرب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Being communicative is an important skill in building strong relationships.
- اجتماعی بودن یک مهارت مهم در ایجاد روابط قوی است.
- She is a very communicative person, always eager to engage in conversation.
- او فردی بسیار خوش‌مشرب است و همیشه مشتاق گفت‌وگو است.
adjective
ارتباطی، مخابراتی
- communicative ability
- توانایی ارتباطی
- The team members were praised for their communicative skills during the project.
- اعضای تیم به‌دلیل مهارت‌های ارتباطی خود در طول پروژه مورد ستایش قرار گرفتند.
adjective
زبان‌شناسی تعاملی
- Communicative activities help students practice real-life language skills.
- فعالیت‌های تعاملی به دانش‌آموزان کمک می‌کند تا مهارت‌های زبانی واقعی را تمرین کنند.
- The communicative approach emphasizes active participation in language learning.
- رویکرد تعاملی بر مشارکت فعال در یادگیری زبان تاکید دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد communicative

  1. adjective informative
    Synonyms: candid, chatty, communicable, conversable, conversational, demonstrative, effusive, enlightening, expansive, forthcoming, frank, garrulous, gushing, loquacious, open, outgoing, talkative, unreserved, voluble
    Antonyms: close-mouthed, reserved, reticent, unfriendly, uninformative, unsociable

لغات هم‌خانواده communicative

ارجاع به لغت communicative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «communicative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/communicative

لغات نزدیک communicative

پیشنهاد بهبود معانی