صفت تفضیلی:
more candidصفت عالی:
most candidسادهلوح، بیتزویر، منصفانه، صاف و ساده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The judge gave his candid opinions.
قاضی عقاید بیغرضانهی خود را ابراز کرد.
He didn't like the reception and told them so candidly.
او از پذیرایی خوشش نیامد و بیرودروایسی به آنها گفت.
a candid picture of my mother peeling potatoes
عکس طبیعی مادرم در حال پوست کندن سیب زمینی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «candid» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/candid