آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱ آبان ۱۴۰۴

    Frontal

    ˈfrʌntl ˈfrʌntl

    معنی frontal | جمله با frontal

    noun adjective

    پیشانی، وابسته به پیشانی، وابسته به‌جلو، قدامی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    to mount a frontal attack

    از جلو مورد حمله قرار دادن

    frontal lobe

    بخش قدامی مغز، لب پیشانی

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد frontal

    1. noun the forward outer surface of a building
      Synonyms:
      front face frontage façade façade frontispiece frontlet
    1. adjective meeting front to front
      Synonyms:
      head-on

    سوال‌های رایج frontal

    معنی frontal به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «frontal» در زبان فارسی به‌معنای «جلویی»، «پیشانی»، «قدامی»، یا «مربوط به جلو» است.

    این واژه در زمینه‌های مختلف مانند زیست‌شناسی، آناتومی، روان‌شناسی، و حتی معماری کاربرد دارد و در هر یک از این حوزه‌ها مفهومی مرتبط با بخش یا ناحیه‌ای در جلو یا قسمت پیشین یک ساختار را بیان می‌کند.

    در علم کالبدشناسی (آناتومی)، واژه‌ی frontal اغلب برای اشاره به بخش جلویی بدن یا ساختارهایی که در قسمت پیشین قرار دارند به‌کار می‌رود. یکی از مهم‌ترین کاربردهای آن در عبارت frontal lobe یا «لوب پیشانی» است که بخشی از مغز انسان به شمار می‌رود. لوب پیشانی نقش مهمی در عملکردهای اجرایی، تصمیم‌گیری، کنترل حرکات ارادی، و پردازش رفتارهای اجتماعی دارد. آسیب به این ناحیه می‌تواند موجب تغییر در شخصیت، کاهش تمرکز یا ضعف در کنترل رفتار شود، که اهمیت حیاتی این بخش از مغز را نشان می‌دهد.

    در حوزه‌ی هنر و معماری، frontal به چیزی گفته می‌شود که مستقیماً در قسمت جلو یا نمای اصلی یک سازه یا اثر هنری قرار دارد. برای نمونه، اصطلاح frontal view به «نمای روبه‌رو» اشاره دارد که از دید بیننده، قسمت جلویی بنا یا مجسمه را به تصویر می‌کشد. در طراحی ساختمان‌ها یا آثار هنری، این دیدگاه اهمیت زیادی دارد زیرا نخستین تأثیر بصری را بر مخاطب می‌گذارد و نقش کلیدی در زیبایی‌شناسی کلی اثر ایفا می‌کند.

    در روان‌شناسی و علوم شناختی نیز frontal اغلب در ارتباط با فعالیت‌های ذهنی و رفتاری به کار می‌رود. برای مثال، frontal cortex یا «قشر پیشانی» با کارکردهای سطح بالا مانند تصمیم‌گیری منطقی، حل مسئله، کنترل احساسات و تنظیم رفتار اجتماعی مرتبط است. پژوهش‌های علمی نشان داده‌اند که فعالیت‌های ناحیه‌ی پیشانی هنگام یادگیری، تمرکز و کنترل تکانه‌ها افزایش می‌یابد، که بیانگر نقش این قسمت در شکل‌دهی رفتار انسانی است.

    در علوم زمین‌شناسی و هواشناسی، این واژه گاهی برای توصیف پدیده‌های مرتبط با جبهه‌های هوا استفاده می‌شود. مثلاً عبارت frontal system به سامانه‌ای اشاره دارد که در آن توده‌های هوای گرم و سرد با یکدیگر برخورد می‌کنند و باعث ایجاد تغییرات آب‌و‌هوایی مانند بارندگی، وزش باد یا طوفان می‌شوند. این کاربرد علمی نشان می‌دهد که واژه‌ی frontal در حوزه‌های طبیعی نیز مفهومی مرتبط با «مرز پیش‌رو» یا «ناحیه‌ی برخورد» دارد.

    واژه‌ی frontal مفهومی چندوجهی دارد که در هر زمینه معنایی از «پیش‌رو بودن» و «در بخش جلو قرار داشتن» را حفظ می‌کند. چه در مغز انسان باشد، چه در نمای یک ساختمان، یا حتی در سامانه‌های جوی، این واژه همواره به بخش اصلی، مؤثر و نمایان یک پدیده اشاره دارد؛ بخشی که در دید مستقیم یا در موقعیت راهبردی و کنترلی آن قرار گرفته است.

    ارجاع به لغت frontal

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «frontal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/frontal

    لغات نزدیک frontal

    • - front-wheel drive
    • - frontage
    • - frontal
    • - frontal bone
    • - frontal lobe
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.