با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Head-on

ˈhedɒn ˈhedɒn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb
شاخ‌به‌شاخ، از جلو (در تصادفات اتومبیل و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The two cars collided head-on.
- این دو خودرو از جلو با یکدیگر برخورد کردند.
- The head-on collision of the two cars resulted in severe damage to both vehicles.
- برخورد شاخ‌به‌شاخ دو خودرو به هر دو خودرو خسارت وارد کرد.
adjective adverb
مستقیم، رودردو
- to meet a problem head-on
- مستقیماً به مسئله‌ای برخوردن
- The head-on confrontation between the two rival gangs resulted in multiple injuries.
- درگیری رودرروی دو باند رقیب منجر به جراحات متعدد شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد head-on

  1. adjective Meeting front to front
    Synonyms: headfirst, with full force, frontal, body to body

ارجاع به لغت head-on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «head-on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/head-on

لغات نزدیک head-on

پیشنهاد بهبود معانی