فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Headfirst

ˈhedˈfɜrːst ˈhedˈfɜːst

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adverb

با سر، از سر، با شیرجه

He jumped headfirst into the lake.

او با سر پرید توی دریاچه.

adverb

با بی‌فکری، بی‌پروا، بدون پیش‌اندیشی (headforemost هم می‌گویند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد headfirst

  1. adverb recklessly
    Synonyms:
    carelessly hastily rashly

ارجاع به لغت headfirst

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «headfirst» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/headfirst

لغات نزدیک headfirst

پیشنهاد بهبود معانی