آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Headed

ˈhedɪd ˈhedɪd

معنی headed | جمله با headed

adjective

راهی، عازم، در مسیر، روانه (به جهت یا مکانی خاص)

We saw a group of tourists headed toward the museum.

ما گروهی از گردشگران را دیدیم که در مسیر موزه بودند.

They were headed for the mountains when the storm began.

آن‌ها راهی کوهستان بودند که طوفان شروع شد.

adjective

در آستانه، رو به، در مسیر، عازم، در شرف (چیزی بودن)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

She’s headed for great success if she continues working this hard.

اگر به همین سختی کار کند، در آستانه‌ی موفقیت بزرگی خواهد بود.

Without immediate action, the project is headed for failure.

بدون اقدام فوری، پروژه در مسیر شکست قرار دارد.

suffix

(headed-) برای اشاره به نوع و تعداد سر استفاده می‌شود

Mythology often describes many-headed creatures as symbols of chaos.

اسطوره‌شناسی اغلب موجودات چندسر را به‌عنوان نماد بی‌نظمی توصیف می‌کند.

The two-headed snake drew a lot of attention at the zoo.

مار دو‌سر در باغ‌وحش توجه زیادی را جلب کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد headed

  1. adjective in transit
    Synonyms:
    going moving in motion en route on the way to directed aimed pointed toward started slated for
    Antonyms:
    stopping landed disembarked

لغات هم‌خانواده headed

  • verb - intransitive
    head

ارجاع به لغت headed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «headed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/headed

لغات نزدیک headed

پیشنهاد بهبود معانی