راهی، عازم، در مسیر، روانه (به جهت یا مکانی خاص)
We saw a group of tourists headed toward the museum.
ما گروهی از گردشگران را دیدیم که در مسیر موزه بودند.
They were headed for the mountains when the storm began.
آنها راهی کوهستان بودند که طوفان شروع شد.
در آستانه، رو به، در مسیر، عازم، در شرف (چیزی بودن)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She’s headed for great success if she continues working this hard.
اگر به همین سختی کار کند، در آستانهی موفقیت بزرگی خواهد بود.
Without immediate action, the project is headed for failure.
بدون اقدام فوری، پروژه در مسیر شکست قرار دارد.
(headed-) برای اشاره به نوع و تعداد سر استفاده میشود
Mythology often describes many-headed creatures as symbols of chaos.
اسطورهشناسی اغلب موجودات چندسر را بهعنوان نماد بینظمی توصیف میکند.
The two-headed snake drew a lot of attention at the zoo.
مار دوسر در باغوحش توجه زیادی را جلب کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «headed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/headed