گذشتهی ساده:
beheadedشکل سوم:
beheadedسومشخص مفرد:
beheadsوجه وصفی حال:
beheadingسر بریدن، گردن زدن (معمولاً بهعنوان مجازات)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was beheaded by Teymoor's order.
به دستور تیمور سرش را بریدند.
The beheading of the traitor was carried out in front of the crowd.
گردنزنی خائن در مقابل جمعیت انجام شد.
The executioner was commanded to behead the prisoner at dawn.
جلاد دستور داشت که زندانی را در سپیده دم سر ببرد.
گذشتهی ساده behead در زبان انگلیسی beheaded است.
شکل سوم behead در زبان انگلیسی beheaded است.
وجه وصفی حال behead در زبان انگلیسی beheading است.
سومشخص مفرد behead در زبان انگلیسی beheads است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «behead» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/behead