آخرین به‌روزرسانی:

Decapitate

dɪˈkæpɪteɪt dɪˈkæpɪteɪt

گذشته‌ی ساده:

decapitated

شکل سوم:

decapitated

سوم‌شخص مفرد:

decapitates

وجه وصفی حال:

decapitating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

سر از تن جدا کردن، گردن زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The renowned Amir Arsalan decapitated him with one blow.

امیر ارسلان نامدار با یک ضربه سر او را از تن جدا کرد.

They sent his decapitated body to Tehran.

تن بی‌سر او را به تهران فرستادند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد decapitate

  1. verb behead
    Synonyms:
    execute ax chop off one’s head decollate guillotine bring to the block

سوال‌های رایج decapitate

گذشته‌ی ساده decapitate چی میشه؟

گذشته‌ی ساده decapitate در زبان انگلیسی decapitated است.

شکل سوم decapitate چی میشه؟

شکل سوم decapitate در زبان انگلیسی decapitated است.

وجه وصفی حال decapitate چی میشه؟

وجه وصفی حال decapitate در زبان انگلیسی decapitating است.

سوم‌شخص مفرد decapitate چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد decapitate در زبان انگلیسی decapitates است.

ارجاع به لغت decapitate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «decapitate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/decapitate

لغات نزدیک decapitate

پیشنهاد بهبود معانی