گذشتهی ساده:
neckedشکل سوم:
neckedسومشخص مفرد:
necksوجه وصفی حال:
neckingشکل جمع:
necksتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
نهایت سعی خود را کردن
(عامیانه) سخت کوشیدن، جان کندن
(عامیانه) سخت تنبیه شدن، مورد نکوهش قرارگرفتن
کاملاً، کلاً، تمامی
this, our, etc. neck of the woods
این حوالی، این دوروبر، این اطراف، این منطقه، این ناحیه
شهرت (یا شغل یا جان و غیره) خود را به خطر انداختن
گردن فرازی کردن، خود را در معرض تمسخر (یا ناکامی و غیره) احتمالی قراردادن
1- (اسبدوانی) مسابقه را با یک سر و گردن بردن (یا باختن) 2- با اختلاف کم بردن (یا باختن)
بار گناهان گذشته (که گریبانگیر انسان میشود)، عذابوجدان، دردسر بزرگ
پاپی و مواظب کسی شدن، مرتب مزاحم و مراقب بودن
(عامیانه) احمق بودن
سرخر بزرگ، مزاحم، ناخوشایند
(عامیانه) کشتن، خفه کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «neck» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/neck