آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۶ آذر ۱۴۰۳

    Collar

    ˈkɑːlər ˈkɒlə

    گذشته‌ی ساده:

    collared

    شکل سوم:

    collared

    سوم‌شخص مفرد:

    collars

    وجه وصفی حال:

    collaring

    شکل جمع:

    collars

    معنی collar | جمله با collar

    noun countable B1

    یقه، یخه، گریبان

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    The collar of this shirt is a bit too tight for me.

    یقه‌ی این پیراهن برای من مقداری تنگ است.

    He was collared by the police.

    پلیس یقه‌ی او را گرفت.

    noun countable

    قلاده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    If the dog's collar is loose, it will run away.

    اگر قلاده‌ی سگ شل باشد، فرار خواهد کرد.

    The dog's collar was adorned with a shiny metal tag.

    قلاده‌ی سگ با یک پلاک فلزی براق تزئین شده بود.

    noun countable

    گردن‌بند، زهبند

    She wore a stunning diamond collar around her neck, drawing everyone's attention.

    او یک گردن‌بند الماس زیبا به دور گردنش انداخته بود که توجه همه را به خود جلب کرد.

    As she entered the room, all eyes were drawn to her elegant pearl collar.

    وقتی وارد اتاق شد، تمام نگاه‌ها به گردن‌بند مروارید زیبایش جلب شد.

    noun countable

    زیست‌شناسی کالبدشناسی پیوندگاه، نقطه تجمع، طوقه، تاج‌ریشه (در اطراف گردن حیوانات)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی زیست‌شناسی

    مشاهده

    The bird had a beautiful white collar around its neck, making it stand out from the rest of its plumage.

    پرنده طوقه‌ای سفید زیبا دور گردنش داشت که آن را از بقیه‌ی پرهایش متمایز می‌کرد.

    Pet collar

    طوقه‌ی حیوانات خانگی

    noun countable

    تسمه، بست، اتصال‌گر

    The plumber used a metal collar to connect two pipes and create a secure joint.

    لوله‌کش از یک بست فلزی برای اتصال دو لوله و ایجاد یک اتصال مطمئن استفاده کرد.

    Please pass me that wrench so I can adjust the collar on this machine.

    لطفاً آن آچار را به من بدهید تا بتوانم تسمه‌ی این دستگاه را تنظیم کنم.

    verb - transitive

    قلاده کردن

    Please collar the horses in the paddock to prevent them from wandering off.

    لطفاً اسب‌ها را در حصار قلاده کنید تا از حرکت آن‌ها جلوگیری کنید.

    The researcher collared the fox to better understand its daily movements.

    محقق روباه را قلاده کرد تا حرکات روزانه‌اش را بهتر متوجه شود.

    verb - intransitive verb - transitive informal

    یقه‌ی کسی را گرفتن، گریبان گرفتن، گرفتار کردن یا شدن، دامن‌گیر کردن یا شدن

    A reporter collared her on her way to the stadium.

    خبرنگاری در راه رفتن به استادیوم یقه‌ی او را گرفت.

    In the hallway I was collared by two cheeky students.

    در راهرو گرفتار دو دانشجوی پررو شدم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He was collared by the police at the airport.

    پلیس در فرودگاه یقه‌ی او را گرفت.

    verb - transitive informal

    (به خود) اختصاص دادن، به‌ دست آوردن، گرفتن

    He collared the last seat on the train before it got overcrowded.

    قبل‌از شلوغ شدن قطار، آخرین صندلی را برای خود گرفت.

    She deftly collared all the credit for the success of the project.

    او ماهرانه تمام اعتبار موفقیت پروژه را به دست آورد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد collar

    1. noun neck attire
      Synonyms:
      choker neckband ruff frill jabot dicky eton torque bertha fichu fraise vandyke
    1. verb apprehend
      Synonyms:
      get catch take grab seize capture arrest nab bag cop nail secure lay hands on appropriate hook corner abduct prehend tree
      Antonyms:
      release let go lose

    Idioms

    get hot under the collar

    از جا در رفتن، خشمگین شدن

    go for the collar

    (امریکا - بیسبال) بدون hit بودن

    hot under the collar

    (عامیانه) بسیار خشمگین، از جا دررفته، برآشفته

    سوال‌های رایج collar

    گذشته‌ی ساده collar چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده collar در زبان انگلیسی collared است.

    شکل سوم collar چی میشه؟

    شکل سوم collar در زبان انگلیسی collared است.

    شکل جمع collar چی میشه؟

    شکل جمع collar در زبان انگلیسی collars است.

    وجه وصفی حال collar چی میشه؟

    وجه وصفی حال collar در زبان انگلیسی collaring است.

    سوم‌شخص مفرد collar چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد collar در زبان انگلیسی collars است.

    ارجاع به لغت collar

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «collar» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/collar

    لغات نزدیک collar

    • - collapsible
    • - collapsible soil
    • - collar
    • - collarbone
    • - collard
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.