گذشتهی ساده:
torquedشکل سوم:
torquedسومشخص مفرد:
torquesوجه وصفی حال:
torquingشکل جمع:
torquesهمچنین در معنی سوم میتوان از torc به جای torque استفاده کرد.
فیزیک گَشتاوَرنیرو، نیروی چرخشی، مُماننیرو، تُرک (عاملی است که باعث دَوَران یا چرخش جسم میشود)
The engine's torque allowed the car to accelerate quickly.
نیروی چرخشی موتور به خودرو اجازه میداد تا بهسرعت شتاب بگیرد.
The cyclist applied torque to the pedals to climb the steep hill.
دوچرخهسوار برای بالا رفتن از تپهی شیبدار، گشتاورنیرو را روی پدالها اعمال کرد.
فیزیک نیروی گشتاور ایجاد کردن، (حول محور) چرخاندن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
You need to torqued the bolt carefully to ensure a secure and stable connection.
برای اطمینان از اتصال ایمن و پایدار، باید پیچ را بهدقت بچرخانید.
Make sure to torque the nuts to prevent any imbalance.
برای جلوگیری از هرگونه عدم تعادل، مهرهها را بچرخانید.
گردنبند فلزی، چنبرهی فلزی، طوق فلزی (فرانسویها، آلمانیها و بریتانیاییهای باستان میپوشیدند)
The exhibit showcased a remarkable collection of torques worn by the Britons during the Iron Age.
این نمایشگاه مجموعهی عالیای از طوقهای فلزی را که بریتانیاییها در عصر آهن به کار میبردند، به نمایش گذاشت.
The Gauls believed that wearing a torque brought them protection and symbolized their social status.
فرانسویها معتقد بودند که استفاده از طوق فلزی از آنها محافظت میکند و نماد موقعیت اجتماعی آنها است.
A three-plated gold torque coverd his chest.
یک گردنبند فلزی سهقسمتی سینهاش را پوشانده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «torque» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/torque