۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Cop

kɑːp kɒp

گذشته‌ی ساده:

copped

شکل سوم:

copped

سوم‌شخص مفرد:

cops

وجه وصفی حال:

copping

شکل جمع:

cops

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1

پلیس، پاسبان

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

Her father is a cop.

پدر او پاسبان است.

verb - transitive

(خودمانی) به چنگ آوردن، کش رفتن، به دست آوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

to cop a prize

جایزه گرفتن

They copped the best seats.

آن‌ها بهترین صندلی‌ها را اشغال کردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Somebody copped my book.

یک کسی کتاب مرا بلند کرد.

verb - transitive

(مواد مخدر) خریدن

noun countable

(محلی) سرتپه، نوک تپه، ستیغ

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cop

  1. noun policeperson
    Synonyms:
    policeman policewoman police officer officer of the law lawman peace officer sheriff deputy patrolman patrolwoman flatfoot fuzz the man

Phrasal verbs

cop out

جا زدن، وادادن، شانه‌ خالی کردن، دبه در آوردن، زیر چیزی زدن، از زیر چیزی در رفتن

Idioms

cop a plea

(امریکا - عامیانه) به جرم خود اقرار کردن (به ویژه برای بهره‌مندی از تخفیف مجازات)

cop it

(انگلیس - عامیانه) مورد مؤاخذه یا مجازات قرار گرفتن

سوال‌های رایج cop

گذشته‌ی ساده cop چی میشه؟

گذشته‌ی ساده cop در زبان انگلیسی copped است.

شکل سوم cop چی میشه؟

شکل سوم cop در زبان انگلیسی copped است.

شکل جمع cop چی میشه؟

شکل جمع cop در زبان انگلیسی cops است.

وجه وصفی حال cop چی میشه؟

وجه وصفی حال cop در زبان انگلیسی copping است.

سوم‌شخص مفرد cop چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد cop در زبان انگلیسی cops است.

ارجاع به لغت cop

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cop» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cop

لغات نزدیک cop

پیشنهاد بهبود معانی