آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Phase

feɪz feɪz

گذشته‌ی ساده:

phased

شکل سوم:

phased

سوم‌شخص مفرد:

phases

وجه وصفی حال:

phasing

شکل جمع:

phases

معنی phase | جمله با phase

noun countable B2

مرحله، دوره، فاز

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

مشاهده

The country entered a new phase of economic development.

کشور وارد مرحله‌ی جدیدی از ترقی اقتصادی شد.

In its solid phase water exists as ice.

در حالت جامد آب به‌صورت یخ است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Ice is one of the phases of H2O.

یخ یکی از اشکال H2O است.

This voltage must be in phase with the primary antenna voltage.

این ولتاژ بایستی با ولتاژ اولیه‌ی آنتن هماهنگ (هم‌فاز) باشد.

Your car's windshield wipers are out of phase.

برف‌پاک‌کن‌های اتومبیل شما هماهنگ نیستند.

Articles which deal with the various phases of life in this rural area.

مقاله‌هایی که با جنبه‌های مختلف زندگی در این ناحیه‌ی روستایی سر و کار دارند.

the moral phase of this problem

جنبه‌ی اخلاقی این مسئله

the silver phase of the red fox

حالت‌های نقره فام روباه قرمز

the final phase of production

گام نهایی تولید

the early phases of the war

مراحل آغازین جنگ

the virulent phase of a disease

مرحله‌ی شدید بیماری

noun countable B2

مرحله، فاز، دوره (از رفتاری عجیب یا غلط)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

The child went through a phase of being obsessed with dinosaurs.

کودک دوره‌ای داشت که به دایناسورها وسواس پیدا کرده بود.

My brother is in a rebellious phase at the moment.

برادرم درحال حاضر در فاز نافرمانی است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the different phases of children's development

دوره‌های گوناگون رشد کودکان

noun countable

نجوم فاز (ماه)

The crescent phase of the moon is very beautiful in the evening sky.

فاز هلال ماه در آسمان شب بسیار زیباست.

Scientists study the phases of the moon to understand its orbit.

دانشمندان برای درک مدار ماه، فازهای آن را مطالعه می‌کنند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the various phases of the moon

صورت‌های گوناگون ماه

verb - transitive

مرحله‌ای کردن، مرحله‌ای اجرا کردن، تدریجی انجام دادن

New-model autos are now being phased in.

اتومبیل‌های مدل جدید را دارند به‌ تدریج عرضه می‌کنند.

The new safety rules will be phased in to give workers time to adjust.

قوانین ایمنی جدید به‌تدریج اجرا خواهند شد تا به کارکنان فرصت تطبیق داده شود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a phased infantry advance with coordination between units

پیشروی مرحله‌به‌مرحله‌ی پیاده نظام با هماهنگی میان یگان‌ها

a phased march toward a free economy

پیشرفت زمان‌بندی‌شده به‌ سوی اقتصاد آزاد

a new plan for phased disarmament

نقشه‌ی جدیدی برای خلع سلاح گام‌به‌گام

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد phase

Phrasal verbs

phase out

به‌ تدریج پایان یافتن

phase in

به‌تدریج استفاده کردن

Collocations

in phase

هم‌مرحله، هماهنگ، همگام، هم‌زمان، هم‌فاز

out of phase

دارای مراحل ناجور، ناهمگام، ناهماهنگ، ناهم‌زمان، ناهم‌فاز

go through a phase

دوره ای را گذراندن، مرحله ای را طی کردن

سوال‌های رایج phase

گذشته‌ی ساده phase چی میشه؟

گذشته‌ی ساده phase در زبان انگلیسی phased است.

شکل سوم phase چی میشه؟

شکل سوم phase در زبان انگلیسی phased است.

شکل جمع phase چی میشه؟

شکل جمع phase در زبان انگلیسی phases است.

وجه وصفی حال phase چی میشه؟

وجه وصفی حال phase در زبان انگلیسی phasing است.

سوم‌شخص مفرد phase چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد phase در زبان انگلیسی phases است.

ارجاع به لغت phase

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «phase» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/phase

لغات نزدیک phase

پیشنهاد بهبود معانی