گذشتهی ساده:
phasedشکل سوم:
phasedسومشخص مفرد:
phasesوجه وصفی حال:
phasingشکل جمع:
phasesمنظر، وجهه، صورت، لحاظ، پایه، جنبه، وضع، حالت (جسمانی)، مرحله
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
the moral phase of this problem
جنبهی اخلاقی این مسئله
Articles which deal with the various phases of life in this rural area.
مقالههایی که با جنبههای مختلف زندگی در این ناحیهی روستایی سر و کار دارند.
In its solid phase water exists as ice.
در حالت جامد آب بهصورت یخ است.
Ice is one of the phases of H2O.
یخ یکی از اشکال H2O است.
the silver phase of the red fox
حالتهای نقره فام روباه قرمز
the various phases of the moon
صورتهای گوناگون ماه
مرحله، فاز
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a new plan for phased disarmament
نقشهی جدیدی برای خلع سلاح گامبهگام
This voltage must be in phase with the primary antenna voltage.
این ولتاژ بایستی با ولتاژ اولیهی آنتن هماهنگ (همفاز) باشد.
the final phase of production
گام نهایی تولید
Your car's windshield wipers are out of phase.
برفپاککنهای اتومبیل شما هماهنگ نیستند.
The country entered a new phase of economic development.
کشور وارد مرحلهی جدیدی از ترقی اقتصادی شد.
the different phases of children's development
دورههای گوناگون رشد کودکان
the early phases of the war
مراحل آغازین جنگ
the virulent phase of a disease
مرحلهی شدید بیماری
مرحلهای کردن
New-model autos are now being phased in.
اتومبیلهای مدل جدید را دارند به تدریج عرضه میکنند.
a phased infantry advance with coordination between units
پیشروی مرحلهبهمرحلهی پیاده نظام با هماهنگی میان یگانها
a phased march toward a free economy
پیشرفت زمانبندیشده به سوی اقتصاد آزاد
به تدریج پایان یافتن
هممرحله، هماهنگ، همگام، همزمان، همفاز
دارای مراحل ناجور، ناهمگام، ناهماهنگ، ناهمزمان، ناهمفاز
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «phase» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/phase