با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Chapter

ˈtʃæptər ˈtʃæptə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    chapters

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B1
    فصل (کتاب)، شعبه، قسمت، باب
    • - The second chapter describes his birthplace.
    • - فصل دوم، زادگاه او را شرح می‌دهد.
    • - When he was transferred to Mashhad, a new chapter of his life was about to begin.
    • - وقتی به مشهد منتقل شد فصل جدیدی از زندگانی‌اش در شرف آغاز شدن بود.
    • - the Waverly chapter of the Rotary Club
    • - شعبه‌ی باشگاه روتاری در شهر ویورلی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد chapter

  1. noun section of book or group of items
    Synonyms: affiliate, branch, clause, division, episode, member, offshoot, part, period, phase, stage, topic, unit, wing

Collocations

Idioms

  • chapter and verse

    1- نقل قول از یا اشاره‌ی دقیق به سوره‌ی انجیل 2- اطلاعات دقیق و مستند 3- مرجع

ارجاع به لغت chapter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chapter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chapter

لغات نزدیک chapter

پیشنهاد بهبود معانی