آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Offshoot

ˈɑːfʃuːt ˈɒfʃuːt

معنی offshoot | جمله با offshoot

noun

شاخه نورسته، جوانه، ترکه، فرع، انشعاب، شعبه، مشتق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

I cut the offshoots from under the tree.

زیر شاخه‌های درخت را بریدم.

American culture is an offshoot of the European culture.

فرهنگ امریکا شاخه‌ای از فرهنگ اروپایی است.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد offshoot

ارجاع به لغت offshoot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «offshoot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/offshoot

لغات نزدیک offshoot

پیشنهاد بهبود معانی