فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

By-product

ˈbaɪˌprɑːdəkt ˈbaɪˌprɒdʌkt

توضیحات:

همچنین به این شکل نیز نوشته می‌شود: byproduct

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

فراورده‌ی جانبی (جنبی)، محصول فرعی/جانبی

Tar is one of the by-products of petroleum.

قیر یکی از فراورده‌های جنبی نفت است.

Selenium is a byproduct of copper refining.

سلنیوم محصول جانبی پالایش مس است.

noun countable

(مجازی) پیامد، نتیجه‌ی فرعی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Higher than expected tax revenues were a by-product of the booming economy.

درآمدهای مالیاتی بالاتر از حد انتظار پیامد اقتصاد در حال رشد بود.

Bigotry is one of the by-products of semi-literacy.

تعصب یکی از پیامدهای کم‌سوادی است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد by-product

  1. noun side product
    Synonyms:
    result consequence side effect after-effect repercussion fall-out offshoot outgrowth spinoff

ارجاع به لغت by-product

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «by-product» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/by-product

لغات نزدیک by-product

پیشنهاد بهبود معانی