با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Product

ˈprɑːdʌkt ˈprɒdʌkt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    products

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable B1
محصول، کالا، جنس، فرآورده، متاع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the country's main products
- محصولات عمده‌ی کشور
- to market new products
- فراورده‌های نوین را در بازار ارائه کردن
- an artistic product made of gold and silver
- یک اثر هنری ساخته شده از طلا و نقره
- a product of several years of neglect
- ثمره‌ی چندین سال غفلت
noun uncountable
آرایش و پیرایش محصولات مو
- I bought a new hair product to help tame my frizzy curls.
- من یک محصول جدید برای مو خریدم تا به نرم کردن موهای وز کمک کند.
- The salon offers a wide range of hair care products for all hair types.
- این سالن تعداد زیادی محصولات مراقبت از مو را برای انواع مو عرضه می‌کند.
noun countable
ریاضی حاصل‌ضرب
- The math teacher asked us to calculate the product of 9 and 7.
- معلم ریاضی از ما خواست که حاصل‌ضرب ۹ و ۷ را محاسبه کنیم.
- The product of five multiplied by three is fifteen.
- حاصل‌ضرب پنج در سه برابر با پانزده است.
noun countable
شیمی فراورده، ماده، جنس، محصول (حاصل از تغییر شیمیایی)
- She launched her own line of beauty products.
- او خط تولید محصولات زیبایی خود را راه‌اندازی کرد.
- The new cleaning product removes stains effortlessly.
- فراورده‌ی جدید پاک‌کننده، لکه‌ها را بدون زحمت پاک می‌کند.
noun countable
نتیجه، پیامد، ثمره
- The end goal of this project is a successful product.
- هدف نهایی این پروژه یک نتیجه‌ی موفق است.
- He’s a product of the public schools.
- او نتیجه‌ای از مدارس دولتی است.
noun countable
اقتصاد محصول مالی
- The bank offers a wide range of financial products to cater to different customer needs.
- این بانک طیف گسترده‌ای از محصولات مالی را برای پاسخ‌گویی به نیازهای مختلف مشتریان ارائه می‌دهد.
- The insurance company's flagship product is a comprehensive health coverage plan.
- محصول مالی شاخص این شرکت بیمه، طرح جامع پوشش سلامت است.
noun countable
دستور زبان جملات مرکب، گزاره‌ی مرکب
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد product

  1. noun result or goods created
    Synonyms: aftermath, amount, artifact, blend, brand, brew, by-product, commodity, compound, concoction, confection, consequence, contrivance, creation, crop, decoction, device, effect, emolument, fabrication, fruit, gain, handiwork, invention, issue, legacy, line, manufacture, merchandise, offshoot, outcome, outgrowth, output, preparation, produce, production, profit, realization, result, returns, spinoff, stock, synthetic, upshot, work, yield
    Antonyms: cause, resource

لغات هم‌خانواده product

ارجاع به لغت product

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «product» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/product

لغات نزدیک product

پیشنهاد بهبود معانی