شکل جمع:
producersتهیهکننده
The TV producer insisted on changing the script.
تهیهکنندهی برنامهی تلویزیونی بر تغییر فیلمنامه پافشاری کرد.
Many producers invest their own money into the project.
بسیاری از تهیهکنندگان، پول شخصی خود را در پروژه سرمایهگذاری میکنند.
تهیهکننده (موسیقی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The recording producer helped shape the sound of the final track.
تهیهکنندهی ضبط به شکلگیری صدای نهایی قطعه کمک کرد.
Every good record needs a talented producer behind it.
هر آلبوم خوبی به تهیهکنندهای بااستعداد نیاز دارد.
تولیدکننده، تأمینکننده، عرضهکننده
Local egg producers are struggling to meet demand.
تولیدکنندگان محلی تخممرغ در پاسخ به تقاضا دچار مشکل هستند.
China is a major producer of electronic goods.
چین تأمینکنندهی عمدهی کالاهای الکترونیکی است.
From producer to consumer a product changes hands a few times.
کالا از تولیدکننده تا مصرفکننده چند دست میگردد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «producer» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/producer