آخرین به‌روزرسانی:

Counterproductive

ˌkaʊnt̬ərprəˈdʌktɪv ˌkaʊntəprəˈdʌktɪv

صفت تفضیلی:

more counterproductive

صفت عالی:

most counterproductive

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

زیان‌بخش، گزندآور، آسیب‌آور، پادبازده (دارای نتایج یا تأثیر خلاف انتظار)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

Procrastination is counterproductive to achieving your goals.

به تعویق انداختن کارها، برای رسیدن به اهدافتان زیان‌بخش است.

Ignoring feedback can be counterproductive to personal growth.

نادیده گرفتن بازخورد برای رشد شخصی می‌تواند گزندآور باشد.

پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده counterproductive

ارجاع به لغت counterproductive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «counterproductive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/counterproductive

لغات نزدیک counterproductive

پیشنهاد بهبود معانی