صفت تفضیلی:
more counterproductiveصفت عالی:
most counterproductiveزیانبخش، گزندآور، آسیبآور، پادبازده (دارای نتایج یا تأثیر خلاف انتظار)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Procrastination is counterproductive to achieving your goals.
به تعویق انداختن کارها، برای رسیدن به اهدافتان زیانبخش است.
Ignoring feedback can be counterproductive to personal growth.
نادیده گرفتن بازخورد برای رشد شخصی میتواند گزندآور باشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «counterproductive» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/counterproductive