با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Reproductive

    ˌriːprəˈdʌktɪv ˌriːprəˈdʌktɪv
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    مولد، تناسلی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    - reproductive industries
    - صنایع بازفرآور
    - reproductive organs
    - اندام‌های تناسلی
    - reproductive devices
    - دستگاه‌های آواپخش
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد reproductive

    1. adjective Of or relating to reproduction
      Synonyms: procreative, generative, procreant, creative, conceptive
    2. adjective Employed in reproduction
      Synonyms: sexual

    لغات هم‌خانواده reproductive

    ارجاع به لغت reproductive

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «reproductive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reproductive

    لغات نزدیک reproductive

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی