با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Generative

ˈdʒenrətɪv ˈdʒenrətɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
زایا، زاینده، فرآور، مولد، زایشی، تولیدگر، خلاق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The generative process of photosynthesis is essential for plants to produce energy.
- فرایند مولد فتوسنتز برای گیاهان جهت تولید انرژی ضروری است.
- the company's generative approach to problem-solving
- رویکرد خلاق شرکت نسبت به حل مسئله
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد generative

  1. adjective Producing new life or offspring
    Synonyms: procreative, blastogenetic, epigenetic, heterogenetic, histogenetic, homogenetic, reproductive, isogenetic, metagenetic, monogenetic, orthogenetic, pangenetic
  2. adjective Having the ability to produce or originate
    Synonyms: productive
    Antonyms: consumptive

لغات هم‌خانواده generative

ارجاع به لغت generative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «generative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/generative

لغات نزدیک generative

پیشنهاد بهبود معانی