آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Generative

ˈdʒenrətɪv ˈdʒenrətɪv

معنی generative | جمله با generative

adjective formal

زایا، مولد، تولیدکننده، خلاق، سازنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The generative process of photosynthesis is essential for plants to produce energy.

فرایند مولد فتوسنتز برای گیاهان جهت تولید انرژی ضروری است.

The generative capacity of the human mind is limitless.

ظرفیت خلاق ذهن انسان بی‌نهایت است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the company's generative approach to problem-solving

رویکرد خلاق شرکت نسبت به حل مسئله

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد generative

  1. adjective producing new life or offspring
    Synonyms:
    reproductive procreative homogenetic heterogenetic monogenetic isogenetic pangenetic orthogenetic histogenetic blastogenetic metagenetic epigenetic
  1. adjective having the ability to produce or originate
    Synonyms:
    Antonyms:

لغات هم‌خانواده generative

  • adjective
    generative

ارجاع به لغت generative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «generative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/generative

لغات نزدیک generative

پیشنهاد بهبود معانی