دچار مرض سل، تحلیلرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a consumptive boy
پسر مسلول
a consumptive fire
آتشسوزی ویرانگر
Duties consumptive of time and money.
وظایفی که وقت و پول را به هدر میدهند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «consumptive» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/consumptive