فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Consumptive

kənˈsʌmptɪv kənˈsʌmptɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adjective
    دچار مرض سل، تحلیل‌رفته
    • - a consumptive boy
    • - پسر مسلول
    • - a consumptive fire
    • - آتش‌سوزی ویرانگر
    • - Duties consumptive of time and money.
    • - وظایفی که وقت و پول را به هدر می‌دهند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد consumptive

  1. adjective destructive
    Synonyms: immoderate, devastating, harmful, wasteful

ارجاع به لغت consumptive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «consumptive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/consumptive

لغات نزدیک consumptive

پیشنهاد بهبود معانی