گذشتهی ساده:
contactedشکل سوم:
contactedسومشخص مفرد:
contactsوجه وصفی حال:
contactingشکل جمع:
contactsارتباط (با کسی) (بهویژه از طریق صحبت کردن یا نوشتن)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
Please keep in contact with me while you're abroad.
لطفا زمانی که خارج از کشور هستید، با من در ارتباط باشید.
Maintaining regular contact with family and friends is important for emotional well-being.
حفظ ارتباط منظم با خانواده و دوستان برای رفاه عاطفی مهم است.
تماس، برخورد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The seamless contact between the gears kept the machine running smoothly.
تماس بدون اختلال بین چرخدندهها باعث میشد دستگاه بهخوبی کار کند.
He avoided any physical contact with his coworker.
او از هرگونه برخورد فیزیکی با همکارش اجتناب کرد.
آشنا، رابط (شخص)
The contact at the company informed me of the new policies.
آشنای حاضر در شرکت من را از سیاستهای جدید مطلع کرد.
My contact in the industry helped me secure a new job.
رابط من در صنعت به من کمک کرد تا شغل جدیدی پیدا کنم.
مخاطب (در تلفن همراه)
I lost all of my contacts when my phone broke.
وقتی تلفنم خراب شد همهی مخاطبانم را از دست دادم.
I need to organize my contacts into different categories for easy access.
برای دسترسی آسان باید مخاطبانم را در دستههای مختلف مرتب کنم.
برق اتصال
Poor contact between the conductor and the terminal was causing interference with the signal.
اتصال ضعیف بین هادی و ترمینال باعث تداخل با سیگنال شده است.
The contact between the battery and the wires must be secure.
اتصال بین باتری و سیمها باید محکم باشد.
برق کلید (اتصال)، کنتاکت
Make sure the contacts are securely connected before turning on the power.
پیش از روشن کردن برق، مطمئن شوید که کلیدهای اتصال به طور ایمن وصل شدهاند.
The contact on the cable was frayed.
کنتاکت روی کابل فرسوده شده بود.
پزشکی لنز تماسی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
She lost her contact while swimming in the pool.
هنگام شنا در استخر لنز تماسیاش را از گم کرد.
I prefer wearing contacts over glasses for better peripheral vision.
برای دید محیطی بهتر، استفاده از لنزهای تماسی را به عینک ترجیح میدهم.
ارتباط برقرار کردن (با کسی) (از طریق تماس یا ارسال نامه یا ایمیل و غیره)
Please contact the customer service department for assistance.
لطفاً برای راهنمایی با بخش خدمات مشتری ارتباط برقرار کنید.
I contacted my friend to let her know I would be late.
با دوستم ارتباط برقرار کردم تا به او بگویم که دیر میرسم.
تماس داشتن با، تماس پیدا کردن با، لمس کردن
The bacteria can easily contact the surface and spread.
باکتری بهراحتی میتواند با سطح تماس پیدا کند و پخش شود.
It's important to wash your hands after contacting the contaminated surfaces.
شستن دستها پس از تماس با سطوح آلوده مهم است.
تماسی
Contact sports can increase the risk of injury.
ورزشهای تماسی میتوانند خطر آسیب را افزایش دهد.
Contact dermatitis can be caused by exposure to certain chemicals or allergens.
درماتیت تماسی میتواند در اثر قرار گرفتن در معرض برخی مواد شیمیایی یا آلرژنها ایجاد شود.
رابطهی نزدیک، تماس نزدیک
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «contact» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/contact