مشورت کردن، صلاحدید کردن، هماهنگ کردن
Before you sign the contract be sure to check with me.
پیشاز امضای قرارداد حتماً با من مشورت کن.
Let me check with my parents if I can go to the party.
اجازه دهید با پدر و مادرم مشورت کنم تا ببینم میتوانم به مهمانی بروم.
توافق داشتن، جور درآمدن، مطابقت داشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Let me check with the team to see if our plans match up.
اجازه دهید با تیم بررسی کنم تا ببینم آیا با برنامههای ما جور درمیآید یا خیر.
His description checks with the photograph.
شرح او با آن عکس مطابقت دارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «check with» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/check-with