با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Everybody

ˈevriˌbɑːdi ˈevribɒdi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • pronoun A2
    هرکس، هرکسی، همه کس
    • - Everybody must do what his conscience dictates.
    • - هرکس باید طبق ندای وجدان خود عمل کند.
    • - He believes that everybody is motivated by self-interest.
    • - او معتقد است که علایق فردی به همه انگیزه می‌دهد.
    • - David could remember everybody's name!
    • - دیوید اسم همه را یادش بود!
    • - The Monguls killed everybody.
    • - مغول‌ها همه را کشتند.
    • - Everybody will be there.
    • - همه آنجا خواهند بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد everybody

  1. noun all involved, all human beings; the whole world
    Synonyms: all, all and sundry, anybody, each one, each person, every person, generality, masses, people, populace, the public, the whole, young and old
    Antonyms: nobody/noone

ارجاع به لغت everybody

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «everybody» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/everybody

لغات نزدیک everybody

پیشنهاد بهبود معانی