خودسری کردن، سرکش بودن، مشکلساز بودن
The children were acting up.
بچهها خودسر بودند.
He sometimes likes to act up in class.
او گاهیوقتها دوست دارد در کلاس سرکش باشد.
(ماشین یا قسمتی از بدن) بهدرستی عمل نکردن، (عامیانه) ریپ زدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
My car always acts up in cold weather.
ماشینم همیشه در هوای سرد بهدرستی عمل نمیکند.
My car is acting up again - I don't know what's wrong with it.
ماشینم دوباره ریپ میزنه. نمیدونم چه مرگشه.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «act up» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/act-up