با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Act Up

ˈæktˈəp æktʌp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb
خودسری کردن، سرکش بودن، مشکل‌ساز بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The children were acting up.
- بچه‌ها خودسر بودند.
- He sometimes likes to act up in class.
- او گاهی‌وقت‌ها دوست دارد در کلاس سرکش باشد.
phrasal verb
(ماشین یا قسمتی از بدن) به‌درستی عمل نکردن، (عامیانه) ریپ زدن
- My car always acts up in cold weather.
- ماشینم همیشه در هوای سرد به‌درستی عمل نمی‌کند.
- My car is acting up again - I don't know what's wrong with it.
- ماشینم دوباره ریپ می‌زنه. نمی‌دونم چه مرگشه.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد act up

  1. phrasal verb misbehave, cause trouble
    Synonyms: act out, carry on, raise hell, rebel, sow one’s wild oats
  2. verb to malfunction
    Synonyms: break, break down, conk out, fail, function go on the blink, improperly, jam, malfunction, not work, stall, stop running
    Antonyms: function properly
  3. verb misbehave badly
    Synonyms: act out, be bad, behave badly, be out of line, carry on, fool around, horseplay, make trouble, misbehave, rebel, set a bad example, show off
    Antonyms: behave

ارجاع به لغت act up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «act up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/act-up

لغات نزدیک act up

پیشنهاد بهبود معانی