فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Horseplay

ˈhɔːrspleɪ ˈhɔːspleɪ

گذشته‌ی ساده:

horseplayed

شکل سوم:

horseplayed

سوم‌شخص مفرد:

horseplays

وجه وصفی حال:

horseplaying

معنی

noun

بازی خشن و خرکی، شوخی خرکی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد horseplay

  1. noun rough play
    Synonyms:
    fooling around antics fun and games rowdiness misbehavior pranks hijinks rough-housing shenanigans clowning capers tomfoolery buffoonery

ارجاع به لغت horseplay

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «horseplay» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/horseplay

لغات نزدیک horseplay

پیشنهاد بهبود معانی