فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Shenanigans

ʃəˈnænɪɡənz ʃəˈnænɪɡənz

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural

کثافت‌کاری، شیطنت، خباثت، کلک، زد و بند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

She wouldn’t put up with his shenanigans.

با کثافت‌کاری‌های اون کنار نمیاد.

He told stories of his childhood shenanigans.

او از شیطنت‌های دوران بچگی‌اش تعریف می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shenanigans

  1. noun mischief
    Synonyms:
    trouble misbehavior naughtiness nonsense prank antics mischievousness horseplay horsing around funny business monkey business high jinks capers fooling around gag dirty trick hanky-panky frolicsomeness vandalism

ارجاع به لغت shenanigans

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shenanigans» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shenanigans

لغات نزدیک shenanigans

پیشنهاد بهبود معانی