فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Prank

præŋk præŋk

گذشته‌ی ساده:

pranked

شکل سوم:

pranked

سوم‌شخص مفرد:

pranks

وجه وصفی حال:

pranking

شکل جمع:

pranks

معنی

noun verb - transitive verb - intransitive

شوخی، شوخی آمیخته با فریب، شوخی خرکی، مزاح، شوخ‌طبعی، شوخی زننده، تزئین کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prank

  1. noun practical joke; frivolity
    Synonyms:
    trick gag play sport antic lark spoof rib fooling frolic caper levity put-on fancy whim escapade lightness shenanigans tomfoolery horseplay high jinks monkeyshines rowdiness gambol shine skylarking rollick roughhouse roughhousing hotfoot caprice

ارجاع به لغت prank

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prank» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prank

لغات نزدیک prank

پیشنهاد بهبود معانی