Prank

præŋk præŋk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    pranked
  • شکل سوم:

    pranked
  • سوم‌شخص مفرد:

    pranks
  • وجه وصفی حال:

    pranking
  • شکل جمع:

    pranks

معنی

noun verb - transitive verb - intransitive
شوخی، شوخی آمیخته با فریب، شوخی خرکی، مزاح، شوخ‌طبعی، شوخی زننده، تزئین کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prank

  1. noun practical joke; frivolity
    Synonyms: antic, caper, caprice, escapade, fancy, fooling, frolic, gag, gambol, high jinks, horseplay, hotfoot, lark, levity, lightness, monkeyshines, play, put-on, rib, rollick, roughhouse, roughhousing, rowdiness, shenanigans, shine, skylarking, spoof, sport, tomfoolery, trick, whim

ارجاع به لغت prank

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prank» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prank

لغات نزدیک prank

پیشنهاد بهبود معانی